سپتامبر 17, 2023

نظریه اجتماعی-شناختی تبعیت یا عدم تبعیت قانونی براساس فراگیری تایید اجتماعی

بسیاری از ما قبلا با وارد به انبوهی از جمعیت به دنبال بار و وسایل‌مان گشته‌ایم، بی‌ هیچ دلیلی منتظر تاکسی مانده‌ایم، یا قبل از روشن کردن سیگارمان در فرودگاه جدیدی که وارد آن شده‌ایم، که احتمالاً در یک کشور خارجی بوده است

فهرست مطالب

مقدمه

بسیاری از ما قبلا با وارد به انبوهی از جمعیت به دنبال بار و وسایل‌مان گشته‌ایم، بی‌ هیچ دلیلی منتظر تاکسی مانده‌ایم، یا قبل از روشن کردن سیگارمان در فرودگاه جدیدی که وارد آن شده‌ایم، که احتمالاً در یک کشور خارجی بوده است، به دنبال محل ویژه‌ای برای سیگارکشیدن بوده‌ایم. ما اغلب به خرد جمعی تکیه می‌کنیم، اما گاهی دچار اشتباه می‌شویم. همیشه با ابهام به عنوان متغیری که به دیگران بستگی دارد، کنار می‌آییم. این موقعیت‌ها برای حفظ شهرت همیشه مستلزم همرنگی با جماعت نیست. ممکن است رفتارمان را با گفتن «چون همه این کار را انجام می‌دادند» توجیه کنیم.

در زمینه روانشناسی اجتماعی، این تمایل به پیروی از دیگران در موقعیت‌های چالش‌برانگیز به عنوان تایید اجتماعی شناخته می‌‌شود. مردم از دیگران انتظار دارند که اگر مایل باشند، رفتار بهتری داشته باشند. علم روانشناسی، تایید اجتماعی را از تأثیر اجتماعی هنجاری متمایز می‌‌کند، که براساس آن افراد برای دستیابی به موقعیت یا پرهیز از عواقب اجتماعی با هم همکاری می‌‌کنند. در مقابل، تایید اجتماعی بر کل جامعه تأثیر می‌‌گذارد، می‌‌تواند منجر به تقلید و استانداردسازی شود و بدون اجبار خارجی، می‌‌تواند از هنجارها، قوانین و آداب و رسوم اجتماعی جلوتر باشد.

تأثیر اجتماعی تبعیت قانونی در ادبیات پژوهش در حوزه قانون و هنجارهای اجتماعی مطالعه شده است. با این وجود، ادبیات پژوهش معمولا جنبه نفوذ اجتماعی اطلاعاتی را نادیده می‌‌گیرد که به ارزش‌های هنجاری ارتباط دارد. این مساله به دلیل تمرکز اجتماعی ادبیات حقوقی است. محققان در حوزه حقوق بررسی کرده‌اند که چگونه «انگیزه‌های اجتماعی» مانند «عزت نفس» یا تقویت هنجارها بر تبعیت از قانون تأثیر می‌‌گذارد. این مقاله عامل سومی ‌‌را پیشنهاد می‌کند، مبنی بر یک انگیزه خنثی برای تقلید از دیگران، که با توانایی شناختی مغز ما برای استنتاج ناآگاهانه از رفتار دیگران هدایت می‌شود.

اقدامات اجرایی قانون با هدف حفظ نظم در جامعه به تخلفات کوچک رسیدگی می‌‌کند. این رویکرد تشخیص می‌‌دهد که دیدگاه‌های ذهنی و تأثیرگرفته وجود دارد. مجریان قانون با تغییر درک مردم باعث ترویج تبعیت قانونی می‌‌شوند. این امر به جای ارزیابی ساده، آگاهی از تأثیر اجتماعی، تبعیت قانونی را افزایش می‌‌دهد که با اهداف ادبیات پژوهش در زمینه اهداف ابزاری در حوزه حقوق هماهنگ است. انتخاب‌ها و برداشت‌های اجتماعی تحت تأثیر قوانین قرار می‌‌گیرند و ارتباط بین نظام حقوقی و جامعه تداوم دارد. با این وجود، رشد تایید اجتماعی و تأثیر آن بر تبعیت قانونی به طور کامل در چارچوب قانون و جامعه بررسی شده است.

این مقاله در بررسی این شکاف به تاثیر نفوذ اجتماعی اطلاعاتی بر دانش قانونگذاری و تبعیت از طریق فرآیندهای شناختی می‌پردازد. آیا انتخاب‌های فردی برداشت‌های پویا از تبعیت قانونی را شکل می‌‌دهد؟ درباره نقش نفوذ اجتماعی آگاهانه در تبعیت قانونی اطلاعات کسب کنید. تفسیر زبان در حوزه حقوقی به مفهوم اجتماعی قانون شکل می‌‌دهد. بنابراین، این مقاله بر اهمیت آگاهی شناختی در زمینه چگونگی تاثیرگذاری رفتار دیگران بر تبعیت قانونی تأکید می‌‌کند.

تایید اجتماعی بر ادراک ما از عواقب قانونی در چارچوب مدل بازدارندگی متعارف و همچنین آسیب شهرت براساس مدل نفوذ اجتماعی تأثیر می‌گذارد. با این حال، شواهد اجتماعی به تنهایی مشروعیت را توضیح نمی‌‌دهد و همیشه نیاز به دانش حقوقی وجود دارد. ادبیات پژوهشی مربوط به تبعیت قانونی، بازدارندگی و موضوعات مرتبط رهنمون‌های ارزشمندی فراهم می‌‌کند. بنابراین، قبل از این فرض که «قانون می‌‌تواند ادراک را تغییر دهد»، باید این عوامل را در نظر بگیریم.

افزایش نظم بصری بدون بررسی عدالت رویه‌ای ممکن است پیامدهای غیرمنتظره داشته باشد زیرا ما نمی‌‌توانیم بین قانون رویه‌ای و ماهوی و نظام قضایی تفاوت بگذاریم. تبعیت قانونی می‌‌تواند نشان از اثربخشی آن باشد. قانونی که قدرت اجرایی کافی نداشته باشد، در جامعه بدون تبعیت رعایت نمی‌‌شود. همچنین شاید این تصور ایجاد شود که تبعیت قانونی لزومی ندارد. افرادی که از قانون تبعیت می‌کنند برای قانون ارزش قائل هستند. درک چگونگی اثرگذاری شواهد اجتماعی بر تبعیت قانونی، می‌تواند به قانون‌گذاران در ایجاد تایید اجتماعی برای قوانین خاص یا قانون به عنوان یک کل کمک کند و درنتیجه تبعیت داوطلبانه را افزایش دهد.

مغز ما با مشاهده رفتار دیگران، اطلاعات را بدون توجه به دلایل آنها برای اطاعت از قانون، پالایش و ارزیابی می‌‌کند. هم اطلاعات و هم انگیزه‌های هنجاری نقش دارند. رفتار دیگران بر تصمیم گیری ما و قدرت تغییر رفتارمان تأثیر می‌‌گذارد.

 

تأثیر عدم قطعیت حقوقی بر فرآیندهای تصمیم گیری

بسیاری از اساتید حقوق اقتصاد با وجود تجربه و تحصیلات در حوزه حقوق، ممکن است کاملا از حقوق و وظایف خود در زمینه قانون مالیات یا رویه مناسب برای ارائه درخواست به دادگاه براساس قانون کیفری آگاه باشند. حتی خودِ کارشناسان حقوقی اغلب از خواندن «شرایط استفاده» قبل از موافقت با آنها در وب سایت‌ها غفلت می‌‌کنند. گنجاندن تفاسیر در حال تغییر قانون در احکام دادگاه، اقدامات دولت، تغییرات قانونگذاری و تخصص حقوقی بسیار چالش‌برانگیز است. نگارش حقوقی معمولاً فرض را بر این می‌گذارد که عموم مردم درک مناسبی از قانون دارند.

ادبیات پژوهشی در حوزه حقوق فرض می‌‌کند که قانون «به میزان زیادی شناخته شده و قابل درک است.» برای مثال، مدل بازدارندگی نئوکلاسیک را در نظر بگیرید. براساس این مدل، فرد باید از اطلاعات زیر آگاه باشد: (الف) قانون و تفسیر آن در زمان انجام عمل؛ (ب) احتمال دستگیری؛ (ج) مدت زمان و هزینه دادگاه؛ (د) احتمال محکومیت؛ و (ه) شدت احتمالی مجازات. این آگاهی برای تصمیم گیری منطقی در مورد ارتکاب یا عدم ارتکاب جرم ضروری است. با این وجود باید سوال کرد که آیا فرض «دانش حقوقی کامل» نوعی ساده‌سازی مشابه فرض «اطلاعات کامل» در علم اقتصاد است؟ در بخش B(I) این مقاله، شواهد تجربی مربوط به درک عمومی ‌‌از قوانینی که بر آنها تاثیر می‌‌گذارد، ارائه می‌‌دهیم. روشن است که تبعیت یا عدم تبعیت قانونی صرفاً با دانش حقوقی قابل توضیح نیست. در ادامه این بخش به بررسی این موضوع می‌‌پردازیم که چگونه مغز ما به تایید اجتماعی یا رفتار دیگران به عنوان صافی اطلاعات در صورت نقص اطلاعات اتکا دارد. براساس تحقیقات تجربی، این مساله در موقعیت‌های قانونی نیز صدق می‌‌کند.

 

آیا قوانینی که رعایت می‌‌کنیم و تبعیت از الزامات قانونی را می‌شناسیم؟

درک قانون در تأثیرگذاری بر رفتار اهمیت زیادی دارد. معمولاً باور بر این است که دانش حقوقی به توانمندی افراد کمک می‌‌کند و آنها را از درگیری در فعالیت‌های غیرقانونی باز می‌‌دارد. با این وجود، میزان انتشار اطلاعات حقوقی و افزایش آگاهی حقوقی اغلب از سوی دولت‌ها نادیده گرفته می‌‌شود. ارزیابی آگاهی حقوقی برای ایجاد تغییر رفتار ضروری است. بسیاری تصور می‌‌کنند که تبعیت یا عدم تبعیت قانونی نوعی اقدام عمدی برای نقض قانون است. برای مثال، وقتی رانندگان در پشت چراغ قرمز توقف می‌‌کنند، فرض بر این است که از قانون آگاهند و آن را انتخاب می‌‌کنند. با این وجود، عواملی مانند اقدامات وسیله نقلیه جلویی یا عبور از ترافیک نیز ممکن است در تصمیم گیری آنها نقش داشته باشد.

در سال 2008، محققان آلمانی دریافتند که تنها حدود یک سوم از شرکت کنندگان در مطالعه آنها از قوانین جامع آزار و اذیت در محل کار که دو سال قبل تصویب شده بود، اطلاع داشتند. 15 درصد دیگر از این قانون اطلاع داشتند اما با مفاد آن ناآشنا بودند. یافته‌های مشابهی در ایالات متحده و بریتانیا حاصل شد که نشان داد اکثر مردم از جزئیات و فرآیندهای خاص قوانین مطلع نبودند. مطالعه‌ای که بر روی دانش ساکنان انگلیس و ولز در زمینه حمایت از مصرف‌کننده و قوانین مسکن انجام شد، نشان داد که اکثریت آنها از حقوق خود بی‌اطلاع بودند، بی‌توجه به اینکه این قانون برای آنها به عنوان مستاجر یا مالک خانه اعمال می‌شود. همچنین مشخص شد که افراد در موقعیت اجتماعی-اقتصادی پایین و همچنین مهاجران درک پایین‌تری از قانون دارند. این فقدان دانش حقوقی مشکل‌ساز است، به ویژه با توجه به اینکه دولت‌ها اغلب از اقدامات قانونی برای رسیدگی به مسائل اجتماعی-اقتصادی و توانمندسازی گروه‌های به حاشیه رفته استفاده می‌‌کنند.

هم مطالعات و هم تجربیات شخصی نشان می‌‌دهد که اطلاعات حقوقی برای اکثر افرادی که رفتارشان تحت تأثیر قرار گرفته است، به راحتی قابل دسترس نیست. در جوامع دارای چارچوب‌های نظارتی پیچیده، کسانی که مشمول قانون هستند ممکن است آن را به اشتباه تفسیر کنند. ممکن است دلایل مختلفی برای این موضوع وجود داشته باشد. این دلایل می‌‌تواند یک اقدام عمدی برای جلوگیری از ناهماهنگی شناختی بین تجارب شخصی و قانون باشد، به ویژه زمانی که میزان تفاوت زیاد است. در برخی موارد، هزینه دستیابی به دانش دقیق درباره قانون ممکن است بیشتر از مزایای آن باشد و منجر به ناآگاهی منطقی شود. به علاوه، فقدان اطلاعات به موقع، دقیق و راحت می‌‌تواند به این وضعیت کمک کند.

برای درک تبعیت یا عدم تبعیت مردم از قانون باید در این فرض شک کنیم که افراد دانش کاملی از قانون داشته باشند. با این کار انگیزه‌های مربوط به تبعیت قانونی یا عدم تبعیت از آن شفاف‌سازی شود. درصورتی که افراد تصمیمات خود را براساس آگاهی از قانون نمی‌گیرند، پس چطور تشخیص می‌دهند که باید آن را رعایت کنند؟ بخش بعدی این مقاله به بررسی تبعیت قانونی در شرایط دسترسی محدود به اطلاعات قانونی و با تمرکز بر رفتار شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد.

 

تصمیم‌گیری با وجود اطلاعات نادرست: توضیح شناختی شرایط

حقوق تنها رشته‌ای نیست که در تصمیم گیری با دانش محدود با چالش‌هایی مواجه است. علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی و روانشناسی این موضوع را با استفاده از رویکردهای مختلف بررسی کرده‌اند. برای حصول نتیجه، باید بفهمیم مغز چگونه اطلاعات محدود را تفسیر می‌‌کند. در سال 1955، هربرت سایمون نظریه تصمیم گیری را بررسی کرد و مفهوم «عقلانیت محدود» را مطرح کرد که نشان می‌‌دهد ذهن ما از اطلاعات و ساختار محیط خود برای داشتن بهترین انتخاب استفاده می‌‌کند. این درک از اطلاعات محدود و توانایی‌های محاسباتی در میان نمایندگان حقوقی به توضیح دلیل اهمیت دیدگاه‌های اجتماعی در حوزه قانون و اجرای قانون کمک می‌‌کند. افراد در مواجهه با کمبود دانش جامع، اغلب برای تأثیرگذاری بر تصمیمات خود به رفتار دیگران اتکا دارند. این پدیده که به «رفتار گله‌ای» موسوم است، در جنبه‌های مختلف زندگی مانند تکیه بر نظرات دیگران درباره فیلم‌ها و رستوران‌ها یا پیروی از روندهای مرسوم در مد و بازاریابی مشاهده می‌شود. وقتی در موقعیت‌های ناآشنا قرار می‌گیریم یا کمبود دانش داریم، ممکن است رفتار دیگران را به عنوان گزینه جایگزین تقلید کنیم. این تقلید از شناخت محدودیت‌های خودمان ناشی می‌‌شود و نشان‌دهنده اطلاعات ناقصی است که به دنبال آن هستیم. برای مثال، در بازارهای سهام می‌توان رفتار گله‌ای را مشاهده کرد، زیرا معامله‌گران معتقدند که دیگران دانش پنهان دارند. در حالیکه ممکن است تغییر عقیده ما براساس اطلاعات جدید آسان‌تر باشد و عوامل خاصی مانند ظواهر شبکه و شرایط مسیر پیش رو می‌توانند این موضوع را چالش‌برانگیز کنند. این مساله می‌‌تواند به توضیح بی ثباتی و سطحی‌بودگی مد و رونق مالی کمک کند. رفتار گله‌ای اغلب بخشی از دانش ضمنی ما است، بدین معنی که ما به صورت غریزی می‌‌دانیم که چطور به جای درک دلایل اساسی، صرفا تقلید کنیم. مغز ما از تقلید به عنوان یک روش اکتشافی برای حل مسائل استفاده می‌‌کند، که می‌‌تواند در مقایسه با تصمیم گیری فعال در برابر تأثیر دانش به روز مقاوم‌تر باشد.

ما انسان‌ها به دلایل روشنی از رفتار دیگران تقلید می‌‌کنیم. این عادت مرسوم است. این کار در ساده‌ترین سطح بدان معناست که رعایت قانون توسط دیگران بر تبعیت ما از قانون تأثیر می‌گذارد. رفتار دیگران در رابطه با هنجارهای قانونی می‌‌تواند بر درک ما از اثربخشی، اجرا و تعریف آن تأثیر بگذارد. تمایل طبیعی ما در تقلید از دیگران بدون در نظر گرفتن جنبه قانونی آن است.

مطالعات متعدد نشان داده‌اند که شواهد اجتماعی در زمینه تبعیت قانونی از سوی دیگران بر تبعیت خود ما از قانون تأثیر می‌گذارد. برای مثال، مردم درصورت مشاهده اشخاص دیگری که آشغال نمی‌‌ریزند یا با مشاهده محیط زیست تمیز، کاغذهای ضایعاتی را در سطل زباله می‌ریزند. به همین تریتب، افراد با علم به اینکه دیگران در گروه مالیاتی آنها قوانین مالیاتی را رعایت می‌‌کنند، تمایل دارند این قوانین را بهتر رعایت کنند. اگر افراد ببینند که شخص دیگری یک کیف پول گمشده را به صاحبش برگرداند، به احتمال زیاد برای انجام همین کار تلاش می‌کنند. در مکان‌هایی که ماری‌جوانا غیرقانونی است، جدیت افراد در درک خطرات ناشی از مصرف مشروبات الکلی یا مصرف ماری‌جوانا تحت تأثیر شواهد اجتماعی همسالانشان است.

این مثال‌ها بر اهمیت تأثیر اجتماعی آموزنده یا تایید اجتماعی تاکید می‌کند. تأثیر اجتماعی هنجاری نیز ممکن است وجود داشته باشد، زیرا ممکن است فرد از داروهای خاصی برای «همخوانی» با گروه خاصی استفاده کند. البته این مساله از تأثیر اجتماعی اطلاعات بر رعایت قانون نمی‌‌کاهد. بنابراین، ممکن است در صورت نبود خطر پیگرد قانونی، استفاده از داروهای غیرقانونی را قابل قبول بدانیم.

تأثیر اجتماعی اضافی بر تبعیت قانونی اغلب در بحث‌های نظری نادیده گرفته می‌‌شود اما در تحقیقات واقعی بر آن تأکید می‌‌شود. درک و پایبندی به قانون سیاه و سفید نیست. وقتی پاسخ دهندگان نظرسنجی ادعا می‌‌کنند در خصوص «قوانین آزار جنسی» می‌‌دانند، آیا بدین معنی است که آنها واقعاً متوجه الزامات آن هستند؟ مطالعات نشان داده است که اکثر افرادی که ادعا می‌کنند از قانون اطلاعات دارند، براساس تفسیر خودشان از قانونی یا غیرقانونی، جزئیات را کامل می‌کنند. برای مثال، به تازگی یک مطالعه در مورد درک کارگران از «آزار جنسی» تحت قوانین نشان داد که دیدگاه‌های شخصی و تعاملات اجتماعی حرفه‌ای نقش مهمی ‌‌ایفا می‌‌کند. به همین ترتیب، یک نظرسنجی در مورد قوانین خانواده ایالات متحده نشان داد که مردم معتقدند «مسئولیت والدین» شامل مواردی مانند توزیع دارایی پس از مرگ همسر، زندگی مشترک و ازدواج است. مطالعات مختلف در زمینه حقوق کیفری و اشتغال ‌‌نشان داده است که برداشت فردی از قانون، بیشتر محتوای واقعی آن با نگرش‌ها و انتظارات جامعه از آنچه باید بگوید، مطابقت دارد. داده‌های اطلاعاتی و هنجاری حاصل از مشاهده رفتار دیگران به ما کمک می‌‌کند تا قوانین را درک کنیم و سطح تبعیت ما را تعیین می‌‌کند.

این مقاله تا حدودی با مفهوم بازدارندگی همسویی دارد، که نشان می‌‌دهد مشاهده رفتار دیگران می‌‌تواند بر قضاوت ما تأثیر بگذارد و مفهوم تأثیر اجتماعی اطلاعات را فراتر از قوانین کیفری به سیاست گسترش می‌‌دهد. با این وجود، نباید با ساده‌سازی بیش از حد آن را صرفاً به تایید اجتماعی نسبت دهیم. در بخش بعدی به بررسی تایید اجتماعی در جامعه می‌‌پردازیم و این اصل را برای تبعیت قانونی اعمال می‌‌شود.

 

چگونه «تایید اجتماعی تبعیت قانونی» یک فرد را تعریف کنیم؟

درک عناصر مختلف «تایید اجتماعی» برای یک فرد در درک تأثیر آن بر پایبندی به قانون و تعیین محدودیت‌های این نظریه ضروری است. درک این نکته مهم است که از شواهد اجتماعی نباید برای توجیه اعتماد بی دلیل به باورهای اکثریت استفاده کرد. دیدگاه‌های مختلف تأثیرات متفاوتی بر فرآیندهای شناختی ما دارند. تعیین اینکه رفتار چه کسی را در نظر داریم، رفتارهای مربوط به استنباط اطلاعات قانونی، میزان شواهد مورد نیاز برای شکل‌دهی نظرات و برداشت‌ها، و نوع نفوذ اجتماعی اطلاعاتی که می‌تواند بر تصمیم‌گیری ما تأثیر بگذارد، اهمیت زیادی دارد. در این بخش عواملی را که باید هنگام بررسی توضیحات تایید اجتماعی برای تبعیت قانونی در نظر گرفت، توضیح می‌‌دهیم.

 

هویت گروه: کدام گروه‌ها مهم هستند؟

باورها و ادراکات فردی از سوی منابع اجتماعی مشروع به جای تایید مستقل حقایق دنیای واقعی، شکل می‌‌گیرد. این بخش از مقاله به مفهوم منابع اجتماعی معتبر می‌‌پردازد. مفهوم «قوانین متقاعدسازی» توسط سیالدینی بهترین توضیح را ارائه می‌‌دهد: افراد تمایل دارند به کسانی که نظرات مشابه دارند گوش دهند. توجیه اولیه اقدامات ما در این مقاله اغلب بر این واقعیت استوار است که «همه اطرافیانم این کار را انجام می‌‌دادند.»

این اصل ساده و شهودی است. ذهن ما برای درک رفتارهایی که ندیده‌ایم، به ویژه رفتارهایی که خارج از دایره اجتماعی ما قرار دارند، تلاش می‌‌کند. مطالعات متعددی این عقیده را تایید می‌‌کنند. مطالعات نشان می‌دهد که جوانان اغلب به تصمیمات افراد مسن توجه نمی‌‌کنند. در یک مطالعه تحقیقاتی، مشخص شد که نیویورکی‌ها تمایل بیشتری به بازگرداندن کیف پول‌های گمشده دارند، در صورتی که بدانند همشهری نیویورکی دیگری این کار را انجام داده است، اما اگر یک خارجی این کار را انجام داده باشد، تاثیری روی آنها ندارد. درک این نکته ضروری است که تایید اجتماعی لزوماً به معنای اعتقاد کورکورانه به باور اکثریت نیست. بلکه، شبکه اجتماعی مورد اعتماد فرد بیشتر اهمیت دارد.

دایره اجتماعی مربوط به هر فرد با تغییر قوانین و رفتارها متفاوت است. هنگامی‌‌که یک فرد با تصمیم خاصی مواجه می‌‌شود، مشکل را با توجه به ویژگی‌های اصلی آن، آنطور که در موقعیت خاصی شناسایی می‌‌شود، دسته بندی می‌‌کند. این دسته بندی به فرد کمک می‌‌کند تا گروه اجتماعی مربوطه را تعیین کند و با مقایسه باورهای مرسوم آن گروه، آنها را قادر به انتخاب کند. انتخاب ممکن است بسته به نوع گروه متفاوت باشد. برای مثال، رفتار همکاران بر رعایت قوانین پوشش در محل کار تأثیر می‌‌گذارد، اما اقدامات همسایگان در همان جامعه بر تصمیم گیری در مورد جداسازی زباله‌ها تأثیرگذار است. هیچ گروه یکپارچه و واحدی وجود ندارد که در تایید اجتماعی اهمیت داشته باشد. در مطالعه‌ای درباره مصرف انرژی، خانواده‌ها پس از آگاهی از مصرف انرژی همسایگان، الگوی مصرف خود را تغییر دادند. فارغ از میزان نزدیکی اعضای یک جامعه به هم، خانه‌های فردی به عنوان گروه اجتماعی مهم در این تصمیم‌گیری عمل می‌‌کنند.

هویت‌ها بسته به شرایط می‌‌توانند تغییر کنند. شناسایی و تقلید گروهی حتی ممکن است از روی عمد القا شود. آزمایش‌ها نشان داده‌اند که مقدمه‌چینی ظریف که در آن آزمایش‌کننده بر ویژگی‌های گروهی خاصی تاکید می‌کند، می‌تواند افراد را به تقلید یا همسویی رفتارشان با دیگرانی که در آن ویژگی‌ها مشترک هستند، سوق دهد، حتی درصورتی که با گروه همذات پنداری شدید نداشته باشند. در بحث‌های سیاسی، «مقدمه‌چینی هویت» و مشکلات چارچوب‌بندی از طریق هویت‌های گروهی، بسته به شبکه اجتماعی مناسب برای نفوذ، احتمال موافقت یا مخالفت افراد با دیدگاه سیاسی خاصی را بیشتر می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که با ایجاد یک هویت، علایق و ترجیحات رفتاری یک گروه به معیاری برای تایید اجتماعی تبدیل می‌شود، حتی بدون تشخیص اینکه سیاست‌ها یا قوانین چگونه بر آن گروه تأثیر می‌گذارند.

در آزمایش‌ها، گروه‌هایی که به‌طور خود به خودی تشکیل می‌شوند و به‌طور تصادفی انتخاب می‌شوند تمایل بیشتری به هماهنگی رفتار خود در گروه‌های ساختگی نشان می‌دهند. ایجاد هویت‌های گروهی، حتی در نبود هویت گروهی واحد، تشویق به تقلید می‌‌کنند.

قانون‌گذاران باید این تفاوت‌های ظریف تایید اجتماعی را در نظر بگیرند: (الف) افراد مایلند برای ایجاد برداشت خود از قانون به دیگرانی که شبیه خودشان هستند، توجه کنند. (ب) مفهوم «خود» سیال است و در زمینه‌های مختلف متفاوت است. و (ج) هویت‌های فردی متفاوتی را می‌توان در موقعیت‌های مختلف برانگیخت که بر خلاف وجود تایید اجتماعی به واکنش‌های رفتاری کاملاً متفاوت می‌انجامد.

این امر در پایبندی به قانون تأثیرگذار است. همچنین کسانی که شاخص‌های اجتماعی پایبندی را ارزیابی می‌‌کنند، به سیاست‌گذاران در تخصیص منابع برای پایبندی کمک می‌‌کنند. اول اینکه، انتقال اطلاعات منطقه‌ای با نمونه‌های محلی پایبندی و اجرای موفقیت‌آمیز نسبت به کارزار‌های تبلیغاتی سراسری، به‌ویژه در کشورهای بزرگ‌تر با جمعیت‌های متنوع و هویت‌های گروهی قوی‌تر، احتمالاً موفق‌تر است. به تازگی، یک مطالعه تجربی که پایبندی را در کشورهای ضعیف مقایسه می‌کند نشان می‌دهد که دولت‌های دارای ظرفیت محدود برای اجرای سنتی می‌توانند با اجرای راهبرد‌های مؤثر برای توزیع اطلاعات قانونی، پایبندی را افزایش دهند. دوما، نشان می‌‌دهد که نمونه‌های محلی می‌‌توانند به انتشار دانش حقوقی بر طبق بحث ما در حوزه شبکه‌های مرجع کمک کنند. پایبندی و عدم پایبندی محلی و همچنین پیامدهای آنها از دو جهت بر دیدگاه ما تأثیر می‌‌گذارد. با ارائه اطلاعات اضافی ابهام را کاهش می‌‌دهد. دوما، درک ما را براساس تایید اجتماعی تغییر می‌‌دهد. رعایت بیشتر قوانین راهنمایی و رانندگی در کلان شهرها یا سایر شهرها دیدگاه فرد را تغییر نمی‌‌دهد. اگر اطرافیان فرد مکررا قانون را زیر پا بگذارند، توضیح مزایای پایبندی به قانون یا ریسک عدم پایبندی چندان قانع‌کننده نیست. آیا این مکالمه تبعیت گسترده‌ای را در تمام دسته‌های شناسایی‌شده به منظور دستیابی به این احساس نشان می‌‌دهد که «همه این کار را انجام می‌‌دهند؟» چند نمونه از پایبندی گروهی برای «تایید اجتماعی» کافی است؟ مغز ما به چه چیزی نیاز دارد تا بتواند نظرات خود را در مورد کمیت و کیفیت «تایید اجتماعی» شکل دهد؟

 

قانون عرضه و دسترسی محدود: طبق این اکتشاف چند نفر باید ما را متقاعد کنند؟

روش‌های دیگری که در آن مغز ما با دانش محدود تصمیم می‌‌گیرد، در ارتباط با نتیجه گیری از نمونه‌های کوچک است. خطای شناختی زمانی پیش می‌‌آید که فرض کنیم تعداد کمی ‌‌از نمونه‌ها نشان دهنده یک گروه بزرگتر، مانند کل جمعیت است. این مقاله فرض می‌‌کند که تجربیات محدود ما در شبکه اجتماعی ما برای تعیین اثربخشی سیستم حقوقی و ارزش قوانین خاص کافی است، بدون نظر به اینکه اکثر مردم به آنها پایبند هستند یا خیر. این فرض ممکن است فقط براساس یک مثال باشد. در نظر بگیرید که چقدر برای انتخاب‌هایمان توجیه‌هایی مانند «شنیدم کسی گفته/می‌گوید…» می‌شنویم. توانایی ما برای تعمیم از یک مقدار اطلاعات غیربیانگر و محدود ما را به سمت جهش از «کسی/بعضی افراد این کار را انجام می‌‌دهند» به «همه / اکثر افراد باید انجام دهند» هدایت می‌‌کند.

بنابراین، تعداد پاسخ‌هایی که قبل از تقلید از دیگران مشاهده می‌کنیم، ممکن است بسیار اندک باشد. یکی دیگر از محدودیت‌های شناختی مغز ما، که به عنوان راه‌حل دمِ دست شناخته می‌شود، در تعیین اینکه رفتار و انتخاب‌های دیگران بر درک ما از کارهایی که انجام می‌دهند، تأثیر می‌گذارد. راه‌حل دمِ دست به تمایل ما به ارزش گذاری فوق‌العاده خاطرات و دانشی اشاره دارد که در حال حاضر در دسترس است یا به راحتی قابل بازیابی است.

مطالعات روی ریسک بررسی کرده‌اند که چگونه راه‌حل دمِ دست بر قضاوت‌های ما تأثیر می‌گذارد. یک مطالعه کلاسیک در مورد ادراکات ریسک نشان داد که پوشش رسانه‌ای تصمیم گیری به طرز قابل توجهی بر درک ما از ریسک تأثیر می‌‌گذارد و به عنوان راه‌حل دمِ دست عمل می‌‌کند. با وجود اینکه تعداد قربانیان سکته مغزی دو برابر بیشتر است، 80 درصد از پاسخ دهندگان معتقد بودند که تعداد مرگ‌ در اثر تصادف بیشتر است. به همین ترتیب، با اینکه قربانیان بیماری آسم بیست برابر بیشتر است، مردم گردبادها را مرگبارتر در نظر می‌‌گرفتند. و باوجود اینکه دیابت چهار برابر بیشتر از تصادف باعث مرگ افراد می‌‌شود، اما تصور می‌شد احتمال مرگ در اثر تصادف تا 300 برابر بیشتر است. این مطالعه نشان داد که حوادثی که رسانه‌ها پوشش می‌‌دهند به احتمال زیاد بیشتر اتفاق می‌‌افتد. همچنین مشخص می‌شود که رسوایی‌هایی که مورد توجه گسترده رسانه‌ها قرار می‌گیرند، بیشتر به عنوان نمونه‌هایی از تایید اجتماعی به ذهن می‌آیند.

راه‌حل دمِ دست نشان می‌‌دهد که ممکن است احتمال وقوع چیزی را به نفع موارد معدودی که به خاطر می‌‌آوریم نادیده بگیریم. کاس سانستاین در تحلیل سیاست‌های تروریسم از این پدیده به عنوان «غفلت احتمالی» یاد می‌کند و معتقد است که مسائل دارای بار عاطفی، بسیج عمومی ‌‌و تقاضا برای تنظیم قوانین را تحریک می‌کنند، حتی درصورتی که موضوعات سیاسی فوری و مرتبط‌تری وجود داشته باشد که چندان موردتوجه نیست. او این مساله را نمونه‌ای از راه‌حل دمِ دست می‌‌دانست. تعامل عاطفی ما با قربانیان احتمالی غفلت به این دلیل افزایش می‌‌یابد که ما رویدادهایی را به یاد می‌‌آوریم که احساسات مختلفی را برمی‌‌انگیزد.

درک راه‌حل دمِ دست برای فهم نظریه تایید اجتماعی ضروری است. به این دلیل که توضیح اولیه ما برای رفتارمان، که اغلب براساس خاطره یا داستانی است که شنیده‌ایم، به احتمال زیاد تحت تأثیر اتفاقی است که برای یکی از نزدیکانمان افتاده، همه راجع به آن شنیده‌اند، یا تأثیر هیجانی بر ما داشته است. هم آمار فساد ملی و هم تجربه شخصی اخیر، مانند پرداخت رشوه از سوی خواهر و برادر به افسر پلیس، می‌تواند تأثیر زیادی بر تصمیم فرد برای رشوه دادن به مامور راهنمایی و رانندگی به دلیل نبستن کمربند ایمنی داشته باشد. عمل رشوه دادن به یک افسر یا شنیدن درباره آن از زبان آشنایان، به احتمال زیاد بیشتر از هر داده‌ای در زمینه بهبود پاسخگویی نهادهای قانونی، به درک فرد از مسئولیت قانونی مقامات دولتی شکل می‌‌دهد. مغز ما تمایل دارد به رویدادهای فردی به جای احتمالات آماری بیشتر همیت بدهد. این فرصتی را برای کشورهای دچار کمبود منابع فراهم می‌‌کند تا با ترویج تلاش‌های اجرایی محلی، درک اجرای بهتر قانون را افزایش دهند. این مساله را می‌‌توان با اطلاع رسانی به اعضای کلیدی شبکه‌های اجتماعی به دست آورد، زیرا این افراد و پلتفرم‌ها اطلاعات ماندگارتری را در مقایسه با تبلیغات قانونی سنتی فراهم می‌‌کنند. با تمرکززدایی از دانش حقوقی و به اشتراک گذاشتن نمونه‌های عمومی، می‌‌توان تبعیت به قانون را ایجاد کرد. در حالت متوازن و پویا، این ادراکات می‌‌توانند یک حلقه خودشکوفایی ایجاد کنند که در آن ادراک قانون موفقیت یا شکست آن را تعیین می‌‌کند و چشم‌انداز آن را بیشتر تقویت می‌‌کند. بخش زیر به تأثیر موجی تایید اجتماعی در تمام جامعه و قانونگذاری می‌‌پردازد.

 

آبشارهای اطلاعاتی و اثرات شبکه در تعادل پویای تایید اجتماعی: وادار کردن مردم به تغییر «ادراک خود از قانون»

این مقاله پیامدهای احتمالی درگیری افراد در اقدامات خاصی را روشن می‌‌کند، زیرا مربوط به پایبندی ما به مقررات اجتماعی است. به‌علاوه، فرض می‌کند که چنین اقداماتی اغلب دلالت بر دخالت آشنایان نزدیک یا اعضای خانواده ما دارد یا براساس اطلاعات دست دوم در مورد رفتار دیگران است. این مقاله به تأثیرگذاری حتی تعداد کمی‌‌ از مواردی از چنین رفتارهایی بر تبعیت یا عدم تبعیت کلی از یک استاندارد قانونی می‌پردازد، زیرا باعث ایجاد یک دومینوی انتشار اطلاعات می‌شود و بر درک جمعی ما از تبعیت قانونی تأثیر می‌گذارد.

 

آبشارهای اطلاعات نهفته در یک قانون

به مرور زمان، تعداد کافی از افراد درصورت باور به عملکرد دیگران، از اعمال آنها تقلید می‌‌کنند. این پدیده پیشگویی‌های خودشکوفایی از تفسیرهای نادرست اولیه ناشی می‌‌شود که به تجلی واقعیت می‌‌انجامد. اصطلاح پیشگویی «خودشکوفایی» توسط رابرت مرتون ابداع شد، که آن را با استفاده از مثالی از نفوذ اجتماعی اطلاعاتی، به ویژه ورشکستگی یک بانک به دلیل نگرانی مشتریان از افول آن، نشان داد.

براساس اصل تایید اجتماعی، ما حتی در نبود دلایل هنجاری تحت تأثیر اعمال دیگران هستیم. برخلاف دانشگاهیان که الگوها را به صورت گذشته‌نگر تحلیل می‌کنند، اکثر مردم قادر به مشاهده رفتار جمعی در زمان واقعی یا پیش‌بینی رفتارهای غالب بر شبکه اجتماعی آنها نیستند. تصمیم‌گیری ما اغلب بر اساس اعمالی است که در موقعیت‌های مشابه شاهد بوده‌ایم، یا درباره آنها شنیده‌ایم یا خوانده‌ایم. این تجربیات، که ممکن است لزوماً با قانون همخوانی نداشته باشند، می‌‌توانند با برخوردهای قبلی ما شکل بگیرند. جدا از اثرات راه‌حل دمِ دست و سوگیری‌های بازنمایی، چند اقدام می‌‌توانند به طور قابل توجهی بر درک ما از هنجارهای اجتماعی تأثیر بگذارند. وقتی رفتارهای چند نفر را برای بازنمایی نظر جامعه به عنوان یک کل تعمیم می‌دهیم و متعاقباً از آن پیروی می‌کنیم، به تایید اجتماعی برای دیگران تبدیل می‌شویم. اگر تعداد زیادی از افراد، انتخاب‌های معدود افراد اطراف خود را برون‌یابی کنند، این برون‌یابی به واقعیت تبدیل می‌‌شود و در نتیجه نشان می‌‌دهد که تصمیم اقلیت اولیه به طور تجربی بازتاب انتخاب اکثریت در آن فرهنگ خاص است.

رفتار یکنواخت، اتخاذ اقدامات مبتنی بر تایید اجتماعی را تشویق می‌‌کند. تمایل شناختی به تقلید از لحاظ تاریخی منجر به جامعه همگن شده است. این مساله می‌‌تواند یک الگوی چرخه‌ای از تبعیت بالا با رفتارهای فردی ناکارآمد را ایجاد کند، که براساس انتخاب‌های اولیه گروه کوچکی از افراد انجام می‌‌شود، که به نوبه خود باعث ایجاد تاثیر آبشاری می‌‌شود. تحقیقات بازاریابی اغلب روندهای مد را از طریق مفهوم آبشارهای اطلاعاتی توضیح می‌‌دهد.

کاس سانستاین و تیمور کوران به کاوش درباره این تأثیر اجتماعی آبشاری بر قوانین پرداختند. آنها تأثیر هر دو اثرات اجتماعی اطلاعاتی و هنجاری را بر ادراک افزایش یافته از ریسک مرتبط با تهدیدهای خاص، مانند تروریسم یا مهاجرت غیرقانونی، به دنبال رویدادهای غم انگیز بررسی کردند. تمرکز بعدی بر تخصیص منابع دولتی به منظور قانونگذاری این مسائل نسبتاً کمتر تهدید کننده در ضمن نادیده گرفتن سایر موارد مرتبط تحت تأثیر گفتمان عمومی ‌‌قرار گرفت. سانستاین و کوران استدلال کردند که «گفتمان عمومی ‌‌قضاوت‌های ریسک فردی، ترجیحات ریسک و ترجیحات سیاستی را شکل می‌دهد؛ و متغیرهای شخصی تغییرشکل‌یافته سپس گفتمان عمومی موثر در دگرگونی‌های خود را تغییر می‌دهند». این یک حلقه بازخورد خودتقویت‌کننده ایجاد می‌‌کند.

این مقاله از این حلقه بازخورد برای بررسی تأثیر اثرات اجتماعی اطلاعاتی بر تبعیت قانونی استفاده می‌کند. انتخاب‌های اولیه فردی برای رعایت یا عدم رعایت، براساس موارد محدودی از تبعیت یا


عدم تبعیت، شواهد اجتماعی را تقویت می‌‌کند. در بلندمدت، تصور اینکه اکثریت افراد از قانون تبعیت می‌کنند، منجر به رفتارهای خودشکوفایی می‌شود که موافق یا مخالف این قانون است. بررسی‌های تصادفی و تجربی حاکی از همبستگی قوی بین برداشت‌های اولیه از تبعیت عمومی ‌‌و تصمیم‌های تبعیت بعدی است. این مقاله به پیچیدگی‌های این رفتار اجتماعی مرسوم می‌پردازد و چگونگی تأثیر آن بر تبعیت از طریق شواهد اجتماعی و آبشارهای اطلاعاتی را بررسی می‌کند.

پدیده‌های اجتماعی به تعداد کمی‌‌از پذیرندگان اولیه نیاز دارند تا مطابقت رفتاری گسترده‌ای را ایجاد کنند. تمایل به رفتار گله‌ای می‌‌تواند باعث ایجاد آبشارهای اطلاعاتی شود، حتی زمانی که اقدامات دیگران تأثیر مستقیم ‌‌بر نتایج خود فرد نداشته باشد، و مساله فقط کسب اطلاعات باشد.

در حقیقت، یادگیری اجتماعی اثرات شبکه‌ای را نشان می‌‌دهد و بنابراین پاداش ما ممکن است به تعداد افرادی که این روند را اتخاذ می‌‌کنند بستگی داشته باشد. برای مثال، در حوزه مالی، اگر قرار باشد در شرکتی براساس سبد موفق سرمایه‌گذاران دیگر سرمایه‌گذاری شود، این احتمال وجود دارد که سرمایه‌گذاران دیگری نیز این روش را دنبال کنند و در نتیجه قیمت‌ها و سود افزایش یابد. پیش‌بینی اینکه دیگران از روند خاصی تقلید کنند، می‌تواند منجر به قابلیت تکرار آن شود یا این قابلیت را از بین ببرد.

این اثرات شبکه غالباً در شرایطی که تبعیت قانونی کمتری دارند، ایجاد می‌شوند. توجه به چراغ راهنمایی و رانندگی کار عاقلانه‌ای است. وقتی در یک شهر ناآشنا یا به عنوان یک راننده بی تجربه رانندگی می‌کنم، تصمیم من برای توقف پشت چراغ قرمز به رفتار چند راننده جلویی که با آنها مواجه می‌‌شوم یا رفتار سایر رانندگانی که قبلا دیده‌ام، بستگی دارد. اگر آنها پشت چراغ قرمز توقف نمی‌‌کردند، من هم نمی‌‌ایستادم. در حقیقت، در شرایطی که نیاز به هماهنگی وجود دارد، پیروی از اطرافیانم به جای پایبندی دقیق به قانون، مناسب‌تر است. علاوه بر این، دسترسی تقویت می‌‌شود. با افزایش تعداد افرادی که رفتار اجتماعی خاصی را تکرار می‌‌کنند، معلوم می‌‌شود که باید دلیلی پشت آن باشد. حتی بدون اطمینان به رفتار هنجاری دیگران، قانون در شرایط هماهنگ فقط در صورتی اهمیت دارد که دیگران آن را رعایت کنند. اگر شواهد اجتماعی با فرض تبعیت قانونی در تضاد باشد، مغز ما رفتار خود را سازگار خواهد کرد. قوانین عبور غیرمجاز در هند، ایالات متحده، فرانسه و آلمان را در نظر بگیرید. با اینکه اکثر کشورها عبور غیرمجاز را ممنوع می‌‌کنند، رفتار عابران پیاده به رفتار دیگران بستگی دارد و به درستی نیز چنین است.

این توضیحات درباره تبعیت قانونی و مورد مذکور منجر به مشاهده مهمی ‌‌در خصوص اهداف ابزاری قوانین می‌‌شود. قوانین در خدمت انتقال رفتار هنجاری و ایجاد نقاط کانونی برای هماهنگی رفتار در جامعه هستند. آنها معمولاً بدون نیاز به راهبردهای استاندارد برای تغییر رفتار قابل اجرا هستند. با این حال، شواهد اجتماعی مبنی بر قانون‌شکنی بعید است که انگیزه همکاری ایجاد کند یا دیدگاه‌های اجتماعی مرسوم را تغییر دهد. فرض عدم تبعیت، افراد را به عنونا اولین کسانی که به قانون پایبند بوده و تاثیر آبشاری را شروع می‌‌کنند، منصرف می‌‌کند.

دو رویکرد برای پرداختن به این مسائل وجود دارد. یکی استفاده از روش‌های استاندارد تبعیت قانونی برای ابراز پایبندی است. دومی‌‌ شامل این فرض است که تبعیت قانونی از نظر تجربی مورد انتظار است. مکانیسم‌های اجرایی سنتی شواهد اولیه تبعیت قانونی را ارائه می‌‌دهند، اما اطلاعات جدید می‌‌تواند انتظارات افراد را تغییر دهد. تکنیک دیگری که به تبعیت اولیه از قوانین جدید کمک می‌‌کند، این فرض تجربی است که اکثر افراد از قانون جدید تبعیت می‌‌کنند مگر اینکه با منافع خودشان در تضاد باشد.

درک این مفروضات تجربی در بحث ما در مورد شروع آبشارهای تبعیت از طریق رفتارهای سازگار اولیه بسیار مهم است. تایید اجتماعی قدرت آن را دارد که قوانین حقوقی را شکل دهد و بر درک تبعیت قانونی تأثیر بگذارد.

 

آبشارهای اطلاعات در سراسر سیستم: ادراک انطباق

این مقاله نشان داده است که چگونه اقدامات چند عضو در یک شبکه اجتماعی می‌‌تواند تأثیر فراگیری بر رعایت یا عدم رعایت قوانین داشته باشد. این، به نوبه خود، می‌‌تواند تبعیت داوطلبانه را تشویق یا منع کند. با این وجود، این دیدگاه تنها به مقررات خاص و نمونه‌های تبعیت محدود نمی‌‌شود. تمایل به تعمیم یک نمونه کوچک، معروف به قانون اعداد کوچک، در سیستم حقوقی گسترده‌تر نیز صدق می‌کند. همانطور که آبشار اطلاعات از افراد معدود می‌تواند بر تبعیت کلی از قانون تأثیر بگذارد، تجربیات مربوط به مقررات خاص می‌تواند درک ما را از سیستم حقوقی به عنوان یک کل شکل دهد. با مشاهده شواهد اجتماعی، مانند توجه مردم به علائم راهنمایی و رانندگی، احتمال آن می‌رود که طبق قانون جدید کمربند ایمنی را انتخاب کنیم. واکنش ما به درخواست افسر پلیس برای نگهداشتن ماشین نیز متاثر از داستان‌ها و تجربیات دیگران در شبکه ما خواهد بود، خواه این تخطی مربوط به رانندگی غیرایمن، نبستن کمربند ایمنی یا ارسال پیامک در حین رانندگی باشد.

در نظام‌های حقوقی، تایید اجتماعی می‌تواند بر دو برداشت کلیدی تأثیر بگذارد: (الف) اثربخشی و ضرورت رعایت قانون، که مبتنی بر پایبندی دیگران به قوانین خاص است، و (ب) رعایت عدالت از جانب بازیگران حقوقی در سیستم. درک عدالت رویه‌ای و اثربخشی قوانین کاملاً در هم تنیده شده است، زیرا تحقیقات نشان داده است که وقتی افراد بازیگران حقوقی مختلف را تابع رویه‌های مناسب می‌‌دانند، احتمالاً سیستم را عادلانه می‌‌بینند و داوطلبانه از آن پیروی می‌‌کنند. افراد برای پر کردن شکاف‌ها در مورد مفاد قانونی، به تجربیات خود و همتایان خود که اختیارات قانونی دارند، تکیه می‌کنند.

تحقیقات در مورد تأثیر دادگاه‌های محلی در میان شهروندان ایالات متحده نشان می‌دهد که کسانی که تجربه مستقیم دادگاه ندارند، برای ارزیابی دادگاه‌های محلی خود به برداشت خود از دولت بسنده می‌کنند. افراد بدون تجربه شخصی یا دانش از نظام حقوقی، نظرات خود را در مورد دادگاه‌ها براساس تعامل با نهادهای دولتی شکل می‌‌دهند.

بنابراین، تمایل شناختی ما به وابستگی به رفتار دیگران باعث ایجاد دو آبشار اطلاعات مربوط به تبعیت قانونی می‌‌شود. یکی در قانونگذاری واحد رخ می‌‌دهد که منجر به تبعیت یا عدم تبعیت گسترده براساس مجموعه کوچکی از رفتارها می‌‌شود. آبشار دیگر در قوانین مختلف رخ می‌‌دهد که نفوذ اجتماعی رفتار را مطابق با قوانین دیگر شکل می‌‌دهد. این امر ممکن است یک حلقه رفتاری-اجتماعی ایجاد کند که یا از پیروی از قانون حمایت یا با آن مخالفت می‌‌کند و در نهایت بر ادراک عمومی ‌‌از سیستم حقوقی تأثیرگذار است. دیدگاه کلی مربوط به استانداردهای حقوقی و قوانین نیز بر انتخاب‌های آینده برای تبعیت تأثیر دارد. به این ترتیب، نفوذ اجتماعی آگاهانه رفتار فردی و تبعیت کلی را تقویت می‌‌کند.

بررسی شواهد اجتماعی در این تعادل پویا در میان قوانین مختلف، شکاف قابل توجهی را در ادبیات پژوهش حقوقی موجود در حوزه تأثیر اجتماعی اطلاعات نشان می‌دهد. کاهش آشکار در بی‌سامانی محله بر نحوه درک جرم تأثیر دارد. با این وجود، این موضوع نه تنها بر دیدگاه فرد تأثیر می‌‌گذارد، بلکه پیامدهای گسترده‌تری نیز دارد.

برداشت از دولت، بازیگران حقوقی و روند عمومی نیز بر بازدارندگی تأثیر خواهد گذاشت. مهم‌تر از همه، نحوه درک جامعه از قانون و تبعیت قانونی در طول اجرای شیوه‌های جدید اجرای قانون به تفسیر آنها از این اطلاعات شکل می‌‌دهد. اگر به دلیل بی نظمی ‌‌مفروض به قانون و تبعیت قانونی نگرش منفی ایجاد شود، استفاده از روش‌های پلیسی بی‌رویه و تهاجمی ‌‌به منظور حفظ نظم و قانون ممکن است اعتبار پلیس را تضعیف کند. شواهد تجربی فزاینده‌ای در تایید این فرضیه وجود دارد. توضیح نحوه انتشار اطلاعات در راستای قوانین مختلف، از جمله قوانین رویه‌ای و ماهوی، نشان می‌‌دهد که استفاده از تکنیک‌های مجزا ممکن است مانع از تبعیت داوطلبانه شود. برخی از داده‌های تجربی پراکنده این ادعا را تایید می‌‌کند.

ادبیات پژوهشی موجود در زمینه جامعه‌پذیری قانونی جنبه شناختی اطاعت از قانون را برجسته می‌‌کند. کودکان هنجارها، نگرش‌ها و مدل‌های رفتاری برای تعامل با قانون و مقامات حقوقی را در محیط خود می‌‌آموزند. با توجه به ماهیت تقویت کننده یادگیری اجتماعی، ادراک اولیه از قانون و اختیار قانونی اهمیت ویژه دارد. تحقیقات در زمینه جامعه‌پذیری حقوقی در میان نوجوانان نیز در راستای این اندیشه است که ادراکات بر تصمیمات مربوط به تبعیت قانونی در آینده تأثیر می‌‌گذارد. ادبیات پژوهشی مربوط به جامعه‌پذیری قانونی و تعامل فرد با قانون نیز بر نقش جامعه، به ویژه تایید اجتماعی، در شکل‌دهی به این جامعه پذیری تأکید دارد. اعمال دیگران، از جمله بازیگران حقوقی، تأثیرگذار است. بنابراین، اثر آبشاری قانون و عدالت رویه‌ای درک شده در آبشارهای تبعیت بسیار مهم است.

گزارش اخیر سازمان ملل متحد «تقویت حاکمیت قانون از طریق آموزش» را توصیه می‌‌کند. این سازمان از ترویج قانونمندی با آموزش اطلاعات پایه حقوقی و تضمین تبعیت قانونی در مدارس حمایت می‌‌کند. هدف از این سیاست ایجاد یک فرآیند مثبت جامعه‌پذیری قانونی است. با اینکه برنامه درسی یک مدرسه نمی‌‌تواند اثرات اجتماعی و محیطی را به طور کامل متعادل کند، اما یک گام اولیه ضروری در به چالش کشیدن دیدگاه‌های منفی و شکستن چرخه عدم تبعیت است. همانطور که کریستوفر انجل توضیح می‌‌دهد، جامعه‌پذیری حقوقی در دوران کودکی، افراد را به «تسلط هنجاری» در قانون مجهز می‌‌کند، که به توانایی آنها برای رفع انتظارات هنجاری اشاره دارد. مقررات خاص به تدریج اطلاعاتی را درباره اقداماتی که باید انجام داد یا از آنها اجتناب کرد، به آنها منتقل می‌‌کند.

درصورت وجود درک مشترک از صلاحیت هنجاری، به احتمال زیاد قوانین جدید رعایت می‌‌شوند. همانطور که قبل‌تر در این بخش بیان شد، این مقاله اذعان دارد که در گذر زمان و درصورت باور عمومی به اینکه دیگران رفتارهای خاصی را انجام می‌‌دهند، تعداد زیادی از افراد آن رفتارهای خاص را رعایت می‌کنند.

 

محدودیت‌های توضیحی و پتانسیل تحقیق

قضاوت‌های حقوقی افراد در طول روز در محدوده‌ای از مرزهای اطلاعاتی است، که نیاز مبرمی‌‌ به ادبیات حقوقی برای دگرگون‌سازی پایه‌های دانش کامل حقوقی آنها دارند. تحقیقات و سیاستگذاری حقوقی با اذعان به موقعیت‌های اطلاعاتی ناقص در ارتباط با موضوعات حقوقی که افراد با آنها روبرو هستند، بهتر می‌‌توانند اجرای مقررات را درک و پیش‌بینی کنند. این سؤال مطرح می‌‌شود: اگر از وجود قانون آگاه نباشیم، چگونه می‌‌توانیم برای رعایت قانون تصمیم بگیریم؟ نظریه تبعیت از راه تایید اجتماعی، پایبندی یا عدم پایبندی گسترده به قوانین در جوامع را شفاف می‌‌کند. مغز ما از راه‌حل دمِ دست شناختی و بازنمایی برای تعمیم تعداد محدودی از فعالیت‌های مشاهده‌شده استفاده می‌‌کند. علاوه بر این، مفهوم آبشارهای اطلاعاتی نهفته در بین قوانین نشان می‌دهد که چگونه تعداد کمی ‌‌از فعالیت‌ها می‌تواند منجر به تبعیت یا عدم تبعیت گسترده شوند.

با تمرکز بر نحوه پردازش اطلاعات مهم توسط مغزمان برای تبعیت قانونی به جای بحث صرف از محتوا و اجرای قوانین، نظریه‌های پیرامون تبعیت قانونی را تقویت می‌‌کنیم. افراد ممکن است به دلیل ترس از مجازات یا جذابیت انگیزه‌های اقتصادی به قوانین پایبند باشند. همچنین، ممکن است اینطور باشد که قانون با هنجارهای اجتماعی همسو باشد یا بیانگر آن باشد. تایید اجتماعی به عنوان فیلتری برای اطلاعات دریافتی عمل می‌کند و در نهایت بدون توجه به دلیل اصلی منجر به تبعیت یا عدم تبعیت می‌شود. خطر یا پاداش درک‌شده از مجازات‌ها یا مشوق‌ها بیش از احتمال واقعی تجربه آن باعث تحریک افراد می‌‌شود. تایید اجتماعی ناشی از رفتار اطرافیان ما به شکل گیری نظرات ما در خصوص این عوامل کمک می‌‌کند.

با این وجود، باید بدانیم این خط استدلال نیز محدودیت‌هایی را بر تبعیت قانونی تحمیل می‌‌کند. شواهد اجتماعی علاوه بر چارچوب‌های موجود، به جای جایگزینی کامل، تبعیت قانونی را توضیح می‌دهند. شواهد موافق یا مخالف تبعیت قانونی معمولا از باورهای هنجاری مشترک در مورد ماهیت قانون یا ایمان به نهادهای حقوقی ناشی می‌‌شود. اگر مایل به تقلید از دیگران باشیم و رفتارمان با اهداف هنجاری یا عقلانی ما در تضاد باشد، رفتار خود را خواه ماهیت اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی داشته باشد، اصلاح می‌‌کنیم. بر این اساس، انتخاب معمول در جامعه در جهت تداوم تایید اجتماعی است. نادیده گرفتن دلایل تایید اجتماعی در حین تلاش برای اصلاح آن ممکن است مشروعیت قانون را تضعیف کند. الگوی فعلی نمی‌‌تواند توضیح ساختاری، حقوقی و اجتماعی پشت تبعیت قانونی و ادراک قانون در بین جوامع را توجیه کند. تایید اجتماعی به دلیل ماهیت خودتقویت‌کننده‌اش ممکن است نشان دهد که چرا حتی پس از حل و فصل اختلافات زیربنایی، میزان رعایت قانون کم است. به همین ترتیب، مشخص می‌شود که چرا مقررات تبعیت مالیاتی باوجود کاهش تبعیت متعارف و افزایش مزایای عدم تبعیت همچنان به شکل‌گیری رفتار منجر می‌شود.

نتیجه مهم این مقاله این است که مفهوم قانونی بودن، اجرای قانون و تبعیت قانونی همیشه ساده نیست. وقتی صحبت از قانون و اجرای آن می‌‌شود، ذهن ما تمام اطلاعات اجتماعی و حقوقی را در چارچوب اجتماعی-شناختی پردازش می‌‌کند. درک عدم تبعیت بین نحوه درک مردم از قانون و مفاد واقعی آن در چارچوب این نظریه اجتماعی-شناختی بسیار اهمیت دارد. نباید به صورت پیش‌فرض بگوییم که پایبندی عمومی ‌‌در یک جامعه برابر با تبعیت قانونی است. علاوه بر این، عدم رعایت یک قانون لزوماً نشان‌دهنده نقص در ماهیت یا اجرای آن نیست.

این توضیحات در مطالعات مربوط به رعایت داوطلبانه قانون تاثیرگذار است، و بر اهمیت آموزش افراد در حوزه قانون و تشویق به رعایت آن تاکید می‌‌کند. از تایید اجتماعی می‌‌توان برای انتشار دانش حقوقی و تقویت تبعیت قانونی بهره گرفت. این رویکرد کمک می‌کند تا بحث از اجرای مقررات را از تمرکز صرف بر افزایش میزان پیگرد قانونی، اعمال مجازات‌های شدیدتر و افزایش اجرای قانون با هزینه‌های دولتی فراوان، فراتر برویم. این مساله به ویژه در اقتصادهای نوظهور، که با چالش‌های بیشتری در زمینه تبعیت قانونی روبرو هستند و منابع محدودی دارند، ضروری است. ایجاد این تصور که عدم تبعیت از قانون پرهزینه است، مستلزم افزایش هزینه‌ها نیست.

 

منابع

ROBERT H. GASS &JOHN S. SEITER,PERSUASION:SOCIAL INFLUENCE AND COMPLIANCE 135–36 (2014).

ROBERT B. CIALDINI,INFLUENCE:THE PSYCHOLOGY OF PERSUASION 87–126 (2007).

Robert B. Cialdini & Noah J. Goldstein, Social Influence: Compliance and Conformity,55ANN.REV.PSYCH. 591, 622 (2005).

See generally ERIC A. POSNER,SOCIAL NORMS,NONLEGAL SANCTIONS, AND THE LAW (2007) (expounding on the interaction of law, on the one hand, and social norms and non-legal sanctions, on the other hand).

Richard H. McAdams, The Origin, Development and Regulation of Norms,96MICH.L.REV. 338, 433 (1997).

Robert Cooter, Normative Failure Theory of Law,82CORNELL L. REV. 947, 979 (1997).

Dan Kahan, Social Influence, Social Meaning and Deterrence,83VA.L.REV. 349, 395 (1997).

Id. at 350.

GEORGE L. KELLING &CATHERINE M. COLES,FIXING BROKEN WINDOWS:RESTORING ORDER AND REDUCING CRIME IN OUR COMMUNITIES 151–56 (1996).

See generally RICHARD H. MCADAMS,THE EXPRESSIVE POWERS OF LAW:THEORIES AND LIMITS (2015) (explaining how the law creates compliance through its expressive power to coordinate behaviors and inform beliefs).

See generally Lawrence Lessig, The Regulation of Social Meaning,62U.CHI.L.REV. 943 (1995).

Kevin C. Kennedy, A Critical Appraisal of Criminal Deterrence Theory,88DICK.L.REV. 1, 7 (1983).

Omri Ben-Shahar, The Myth of the “Opportunity to Read” in Contract Law (Univ. of Chi. L. & Econ. Working Paper, Paper No. 415, 2008).

See, e.g., Steven Shavell, An Analysis of Causation and the Scope of Liability in the Law of Torts, 9 J. LEGAL STUD. 463, 516 (1980). However, this Article argues that the assumption is frequent in any analysis which presumes without investigating about extent of legal information that compliance or non-compliance is a deliberate attempt at following or not following the law.

Gary S. Becker, Crime and Punishment: An Economic Approach,76J.POL.ECON. 169, 217 (1968).

Id.

LAWRENCE M. FRIEDMAN,IMPACT:HOW LAW AFFECTS BEHAVIOR 14–26 (2016).

Id.

Benjamin van Rooij, Do People Know the Law? Empirical Evidence about Legal Knowledge and Its Implications for Compliance,CAMBRIDGE HANDBOOK OF COMPL. (forthcoming 2021).

Pascoe Pleasence, Nigel J. Balmer & Catrina Denvir, Wrong About Rights: Public Knowledge of Key Areas of Consumer, Housing and Employment Law in England and Wales,80MOD.L.REV. 836, 859 (2017).

Lessig, supra note 11, at 969.

Sean H. Williams, Sticky Expectations: Responses to Persistent Over-Optimism in Marriage, Employment Contracts, and Credit Card Use,83NOTRE DAME L. REV. 733, 791 (2009).

See ROBERT C. ELLICKSON,ORDER WITHOUT LAW:HOW NEIGHBORS SETTLE DISPUTES (1990) (arguing that individuals were less likely to recognize legal rules if it contradicted with the folklore).

Peter H. Aranson, Rational Ignorance in Politics, Economics and Law,1J.DES ÉCONOMISTES ET DES ÉTUDES HUMAINES 25, 42 (2014).

See Joseph E. Stiglitz, The Contributions of the Economics of Information to Twentieth Century Economics, 115 Q. J. ECON. 1441, 1478 (2007) (outlining information economics and how it addresses information asymmetry in economic decisions); see also Edgar Kiser, Comparing Varieties of Agency Theory in Economics, Political Science, and Sociology: An Illustration from State Policy Implementation,17SOC.THEORY 146, 170 (1999) (articulating how sociology, political science and economics deals with information problems in principal-agent models).

Herbert Simon, A Behavioural Model of Rational Choice,69Q.J.ECON. 99, 118 (1955).

Id.

SHINJI TERAJI,THE COGNITIVE BASIS OF INSTITUTIONS:ASYNTHESIS OF BEHAVIORAL AND INSTITUTIONAL ECONOMICS 40–45 (2018).

JOHN M. KEYNES,THE GENERAL THEORY OF EMPLOYMENT,INTEREST AND MONEY 217 (1936).

Abhijit V. Banerjee, A Simple Model of Herd Behavior, 107 Q. J. ECON. 797, 817 (1992).

Sushil Bikhchandani, David Hirshleifer & Ivo Welch, Learning from the Behavior of Others: Conformity, Fads, and Informational Cascades,12J.ECON.PERSP. 151, 170 (1998).

ROBERT B. CIALDINI,INFLUENCE:SCIENCE AND PRACTICE (1993).

David Hirshleifer & Siew Hong Teoh, Herd Behaviour and Cascading in Capital Markets: A Review and Synthesis,9EUR. FIN.MGMT. 25, 66 (2003).

JOHN M. KEYNES,ATREATISE ON MONEY (1930).

Banerjee, supra note 30, at 817; Hayagreeva Rao, Henrich R. Greve & Gerald F. Davis, Fool’s Gold: Social Proof in the Initiation and Abandonment of Coverage by Wall Street Analysts,46ADMIN.SCI. Q. 502, 526 (2001).

Bikhchandani, Hirshleifer & Welch, supra note 31.

Riccardo Viale & Andrea Pozzali, Cognitive Aspects of Tacit Knowledge and Cultural Diversity, in MODEL-BASED REASONING IN SCIENCE,TECHNOLOGY, AND MEDICINE 229, 229 (Lorenzo Magnani & Ping Li eds., 2007).

Michelle C. Baddeley, Herding, Social Influence and Economic Decision-Making: Socio-Psychological and Neuroscientific Analyses, 365 PHIL.TRANSACTIONS ROYAL SOC’Y 281, 290 (2010).

Gerd Gigerenzer & Daniel G. Goldstein, Reasoning the Fast and Frugal Way: Models of Bounded Rationality, 103 PSYCH. REV. 650, 669 (1996).

Cass R. Sunstein, Social Norms and Social Roles,96COLUM.L.REV. 903 (1996).

Steven M. Sheffrin & Robert K. Triest, Can Brute Deterrence Backfire: Perceptions and Attitudes in Taxpayer Compliance, in WHY PEOPLE PAY TAXES:TAX COMPLIANCE AND ENFORCEMENT 193, 212 (Joel Slemrod ed., 1992) (finding that “tax gap” stories can spark greater evasion even when information about noncompliance is combined with publicity of stepped up enforcement efforts); John T. Scholz, Kathleen M. McGraw & Marco R. Steenbergen, Taxpayer Adaptation to the 1986 Tax Reform Act: Do New Laws Affect the Way Taxpayers Think About Taxes, in WHY PEOPLE PAY TAXES:TAX COMPLIANCE AND ENFORCEMENT 9–37 (Joel Slemrod ed., 1992) (noting that opinions towards taxation of persons whom a taxpayer interacts with exert a greater influence on compliance rate than economic consequences of taxation on a taxpayer).

Sarah-Jeanne Salvy, Eric R. Pedersen, Jeremy N.V. Miles, Joan S. Tucker & Elizabeth J. D’Amico, Proximal and Distal Social Influence on Alcohol Consumption and Marijuana Use Among Middle School Adolescents, 144 DRUG &ALCOHOL DEPENDENCE 93, 93–101 (2014).

Id.

FRIEDMAN, supra note 17, at 44–72.

Justine E. Tinkler, People Are Too Quick to Take Offense: The Effects of Legal Information and Beliefs on Definitions of Sexual Harassment,33LAW &SOC’Y INQUIRY 417, 417–45 (2008).

Pascoe Pleasence & Nigel J. Balmer, Ignorance in Bliss: Modeling Knowledge of Rights in Marriage and Cohabitation,46 LAW &SOC’Y REV. 297 (2012).

See ANNE BARLOW,SIMON DUNCAN,GRACE JAMES &ALLISON PARK,COHABITATION,MARRIAGE AND THE LAW:SOCIAL CHANGE AND LEGAL REFORM IN THE 21 STCENTURY (2005); see also John M. Darley, Kevin M. Carlsmith & Paul H. Robinson, The Ex Ante Function of the Criminal Law,35LAW &SOC’Y REV. 165, 165–89 (2001); see also Pauline Kim, Norms, Learning, and Law: Exploring the Influences on Workers Legal Knowledge, 2 U. ILL.L.REV. 447, 447–515 (1999).

Simon, supra note 26, at 202.

CIALDINI, supra note 2.

May Sudhinaraset, Christina Wigglesworth & David T. Takeuchi, Social and Cultural Contexts of Alcohol Use: Influences in a Social–Ecological Framework,38ALCOHOL RES. 35, 35–45 (2016).

Robert B. Cialdini, Harnessing the Science of Persuasion,10HARV.BUS.REV. 72, 72–79 (2001).

Russell Spears, Group Identities: The Social Identity Perspective, in HANDBOOK OF IDENTITY THEORY AND RESEARCH. (Seth J. Schwartz et al. eds., 2011).

Cristina Bicchieri, Habits of the Mind, in THE GRAMMAR OF SOCIETY:THE NATURE AND DYNAMICS OF SOCIAL NORMS 55, 55–99 (2012).

Samara Klar, The Influence of Competing Identity Primes on Political Preferences,75J.POL. 1108, 1108–24 (2013).

Ian Ayres, Sophie Raseman & Alice Shih, Evidence from Two Large Field Experiments that Peer Comparison Feedback Can Reduce Residential Energy Usage (Nat’l Bureau Econ. Rsch., Working Paper No. 15386, 2009).

Ali M. Ahmed, Group Identity, Social Distance and Intergroup Bias,28J.ECON.PSYCH. 324, 324–37 (2007).

Amos Tversky & Daniel Kahneman, Belief in the Law of Small Numbers,76PSYCH.BULL. 105, 105–10 (1971).

Klar, supra note 54.

TERAJI, supra note 28.

Patrick Bourgeois & Ursula Hess, The Impact of Social Context on Mimicry,77BIOLOGICAL PSYCH. 343, 343–52 (2008); Yanelia Yabar, Lucy Johnston, Lynden Miles & Victoria Peace, Implicit Behavioral Mimicry: Investigating the Impact of Group Membership,30J.NONVERBAL BEHAV. 97, 97–113 (2006).

Susan L. Ostermann, Regulatory Pragmatism, Legal Knowledge and Compliance with Law in Areas of State Weakness,53 L. & SOC’Y REV. 1132, 1132–66 (2019).

Id.

Tversky & Kahneman, supra note 57.

THOMAS GILOVICH,HOW WE KNOW WHAT ISN’T SO:FALLIBILITY OF HUMAN REASON IN EVERYDAY LIFE 29–48 (1991).

George F. Loewenstein, Elke U. Weber, Christopher K. Hsee & Ned Welch, Risk as Feelings, 127 PSYCH.BULL. 267, 267–86 (2001).

Sarah Lichentenstien, Paul Slovic, Baruch Fischoff, Mark Layman & Barabara Coombs, Judged Frequency of Lethal Events, 4J.EXPERIMENTAL PSYCH. 551, 551–78 (1978).

Cass R. Sunstien, Terrorism and Probability Neglect,26J.RISK &UNCERTAINTY 121, 121–36 (2003).

AMOS TVERSKY &DANIEL KAHNEMAN,JUDGMENT UNDER UNCERTAINTY:HEURISTICS AND BIASES 11–14 (Daniel Kahneman, Paul Slovic & Amos Tversky eds., 1974).

Robert K. Merton, The Self-Fulfilling Prophecy,8ANTIOCH REV. 193, 193–210 (1948).

Cass R. Sunstein & Timur Kuran, Availability Cascades and Risk Regulation,51STAN.L.REV. 683 (1999).

See Christoph Engel, Martin Beckenkamp, Andreas Glöckner, Bernd Irlenbusch, Heike Henning-Schmidt, Sebastian Kube, Michael Kurschilgen, Alexander Morell, Andreas Nicklisch, Hans-Theo Horrmann & Emanuel Towfigh, First Impressions are More Important Than Early Intervention: Qualifying Broken Windows Theory in the Lab,37INT’L REV. L. & ECON. 126, 126–36 (providing a broad literature review of experimental evidence from across multiple jurisdictions); Philip Zimbardo, The Human Choice. Individuation, Reason, and Order Versus Deindividuation, Impulse, and Chaos,17 NEB.SYMP.MOTIVATION 237, 237–307 (1969); Hope Corman & Naci Mocan, Carrots, Sticks, and Broken Windows,48 J.L. & ECON. 235, 235–66 (2005).

See Boga´chan Ćelen & Shachar Kariv, Distinguishing Informational Cascades from Herd Behavior in the Laboratory,94 AM.ECON.REV. 484, 484–98 (2004) (distinguishing the two manifestations of imitative behavior, in other words herding and informational cascades).

Bikhchandani, Hirshleifer & Welch, supra note 31, at 151–70; Ivo Welch, Sequential Sales, Learning, and Cascades,47J. FIN. 695, 695–732 (1992); Banerjee, supra note 30, at 817.

Mathias Drehmann, Jörg Oechssler & Andreas Roider, Herding With and Without Payoff Externalities: An Internet Experiment,25INT’L J. INDUS.ORG. 391, 391–415 (2007).

Hirshleifer & Teoh, supra note 33, at 66.

See KAUSHIK BASU,THE REPUBLIC OF BELIEFS:ANEW APPROACH TO LAW AND ECONOMICS (2018).

MCADAMS, supra note 10.

See Maggie Wittlin, Buckling Under Pressure: An Empirical Test of the Expressive Effects of Law,28YALE J. ON REG. 420, 420–59 (2011); Patricia Funk, Is There An Expressive Function of Law? An Empirical Analysis of Voting Laws with Symbolic Fines,9AM.L.&ECON.REV. 135, 135–59 (2007).

Needless to say, the problem will not arise in situations where members of a society were sticking to a behavioral pattern out of normative social influence—such as fear of reputational sanction—exclusively. These outliers will happily comply with the law to provide the requisite initial social proof for a subsequent cascade, given they fulfil the previously discussed characteristics of adequate social proof.

See TOM R. TYLER,WHY PEOPLE OBEY THE LAW (1990); see also Jason Sunshine & Tom R. Tyler, The Role of Procedural Justice and Legitimacy in Shaping Public Support for Policing,37LAW &SOC’Y REV. 513, 513–48 (2003).

Susan M. Olson & David A. Huth, Explaining Public Attitudes Toward Local Courts,20JUST.SYS. J. 41, 41–61 (1998).

See generally Bernard E. Harcourt, Illusion of Order: The False Promise of Broken Windows Policing,43BRIT.J.CRIM. 446 (2003) (critiquing the broken window theory).

Jeffrey Fagan & Tom R. Tyler, Policing, Order Maintenance and Legitimacy, in POLICING IN CENTRAL AND EASTERN EUROPE:DILEMMAS OF CONTEMPORARY CRIMINAL JUSTICE (Gorazd Mesko et al., eds., 2004); Jacinta M. Gau & Rod K. Brunson, Procedural Justice and Order Maintenance Policing: A Study of Inner-City Young Men’s Perceptions of Police Legitimacy,27JUST. Q. 255, 255–79 (2010).

Chantal Augven, Legal Socialisation: From Compliance to Familiarization Through Permeation,1EUR.J.LEGAL STUD. 265 (2007).

Jeffrey Fagan & Tom R. Tyler, Legal Socialization of Children and Adolescents,18SOC.JUST.RES. 217, 217–41 (2005).

Clifford Geertz, Thick Description: Toward an Interpretive Theory of Culture,inTHE INTERPRETATION OF CULTURES: SELECTED ESSAYS 3, 3–30 (1973).

Fagan & Tyler, supra note 83.

UNESCO,STRENGTHENING THE RULE OF LAW THROUGH EDUCATION:AGUIDE FOR POLICYMAKERS (2019).

Christoph Engel, Learning the Law, 4 J. INST.ECON. 275, 275–97 (2008).

Roy S (2021). Theory of Social Proof and Legal Compliance: A Socio-Cognitive Explanation for Regulatory (Non) Compliance. German Law Journal 22, 238–255. https://doi.org/10.1017/glj.2021.5