بهترین سیاستهای عملیاتی برای کسب و کارهای کوچک و متوسط (SMEs)
این مقاله یک خلاصه از اطلاعاتی از دانشهای ارزشمندی را ارائه می دهد که از اجرای سیاستها در پنج حوزه کلان، به ویژه تأمین مالی، محیط کسب و کار، فناوری، توانمندیهای مدیریت و دسترسی به بازارها به دست میآید که میتواند به فرآیندهای تصمیمگیری آینده کمک کند.
تأمین مالی
عمدهترین نقش دولت در تأمین مالی SMEs، کاهش ریسک و هزینه تأمین مالی سهام خصوصی است. بخش عمومی باید صنعت سرمایهگذاری خصوصی را تقویت و ترویج دهد، افراد مشغول به این کار را توانمند کند و با آن همکاری کند. مداخله عمومی بیش از حد ممکن است به پیشرفت میانجیگری مالی خصوصی مخالفت کند یا آن را کند کند کند. علاوه بر این، اثربخشی انگیزههای تحت نظر دولت موضوعی پرجریان است. دفاعکنندگان از انگیزههای مالی توسط دولت میگویند که سرمایهگذاران به پروژههای نسبتاً پرخطر جلب میشوند که در غیر اینصورت انجام نمیشدهاند. با این حال، منتقدان ادعا میکنند که انگیزههای دولت بازیگران نامناسب را به بازار سرمایه سهام خصوصی جذب میکند، که منجر به عملکرد ضعیف و شهرت نادرستی برای کل صنعت میشود.
دولت میتواند تدابیر و سیاستهای مستقیمی اتخاذ کند تا حمایت و تأمین سرمایه خطر را تشویق و پشتیبانی کند، مانند بانکهای توسعه، برنامههای تضمین وام، مزایای مالی، مقررات مربوط به تصاحب نوآوری، قوانین مربوط به سرمایهگذاری شرکتهای بیمه و صندوق بازنشستگی در دستههای سهام، مالیات و تنظیم گزینههای سهام، تأمین وام با نرخهای اقتصادی و تأمین مستقیم سرمایه خطر برای دستههای خاص سرمایهگذاری به عنوان حفرهای برای تأمین مالی خصوصی. تدابیر غیرمستقیمی مانند حمایت از بازار و تنظیمات، آموزش، ارتباطات، حمایت از تحقیق و توسعه و خصوصیسازی نیز میتواند برای ترویج سیاستهای سازگار و حمایتی در این زمینه مورد استفاده قرار گیرد.
توسعه SMEs برای رشد و پایداری اقتصادها بسیار حیاتی است. نقش دولت در تأمین مالی SMEs نمیتواند زیاد تأکید شود، به ویژه در کشورهای در حال توسعه که دسترسی به تأمین مالی چالش عمدهای است. سیاستهای موثر دولت در تأمین مالی میتواند به SMEs در غلبه بر موانع دسترسی به تأمین مالی، به ویژه در مراحل ابتدایی عملیاتشان کمک کند، جایی که ریسکها اغلب بالا است. علاوه بر این، تأمین مالی دولت میتواند به SMEs در گسترش عملیاتشان، افزایش رقابتپذیری، ایجاد فرصتهای شغلی و مساهمت قابل توجهی در رشد اقتصاد کمک کند. بنابراین، دولت باید محیطی مناسب برای رشد SME ایجاد کند.
موانعی که از ارائه اعتبار بانکی به کسب و کارهای کوچک و متوسط (SMEs) جلوگیری می کند
بانکداران “سنتی” به طور کلی ابزار و تخصص لازم برای مقابله مؤثر با چالشها و ریسکهای منحصر به فرد مرتبط با تأمین مالی مراحل ابتدایی شرکتهای جدید را ندارند، برخلاف سرمایهگذاران وانتور که بهترین تجهیزات برای چنین پروژههایی دارند. ارزیابی اعتبار بانکها به طور اصلی بر اساس عملکرد گذشته شرکت، پیشبینی جریان نقدی آینده و ارزش تضمینات است. بنابراین، بانکها بهترین انتخاب برای اعطای وام به شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) استقرار یافته هستند تا شرکتهای جدید. این باعث ایجاد معایبی برای افراد قرضگیر کوچکی میشود که به دنبال تأمین مالی از بانکها هستند زیرا هزینههای مرتبط با ارزیابی اعتبار ثابت میماند. به عنوان پاسخ، بانکها به دنبال راهکارهایی برای بهبود مهارتهای ارزیابی اعتبار SME خود جهت بهترین قیمتگذاری ریسک اعتبار و ارزیابی اعتبار هستند. دادهها در مورد نرخهای به این دسته از کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) نشان میدهد که واسطهگران مالی خارج از ایالات متحده با چالشهای بیشتری در ارزیابی و قیمتگذاری ریسکهای اعتباری روبهرو میشوند.
ترتیبات و برنامههای تضمین وام
برای مقابله با چالشهای مرتبط با قرضگیری، چند کشور عضو گروه هفت (G7)، از جمله کانادا، فرانسه و انگلیس، برنامههای تضمین وام را پیاده کردهاند. در چنین برنامههایی، یک قسمت از وام توسط دولت تأمین میشود و این امر منجر به محدود کردن زیان مؤسسه مالی در صورت وقوع تعدادی از خطرات میشود. به عبارت دیگر، از قرضگیرندگان به عنوان پاداشی اضافی به دولت برای پوشش خسارات پیشبینی شده جریان داده میشود. با این حال، کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) همچنان میتوانند تأمین مالی از مؤسسات مالی بدون نیاز به تضمینات جلب کنند. جدول زیر مروری بر شرایط تأمین مالی کانادا، فرانسه و انگلیس ارائه میدهد. به طور کلی، این برنامههای تضمین وام وسیلهای برای حمایت از دسترسی SMEs به اعتبار ارائه میدهند، در حالی که ریسکهای مؤسسات مالی را کاهش میدهند.
جدول 1: شرایط یک تضمین وام را نشان میدهد.
فرانسه کانادا بریتانیا
درصد تضمین وام 65 90 70-85
تاخیر بهرهی نرخی 0.6 1.75 1.5
دروس نتیجهگیری شده از برنامههای تضمین وام به طور کلی نشان میدهد که برای دستیابی به موفقیت، معیارهای خاص باید به وضوح تعریف شوند. این معیارها شامل کمینهسازی بار مرده میشوند، که به معنای تمایل دولت به اطمینان از اینکه میخواهد اعتبارهای خود را به عنوان جایگزین وامهای خود بانکها مورد استفاده قرار ندهند. به علاوه، ایجاد شغل یک عامل بحرانی برای مدنظر قرار دادن است، زیرا دولت ممکن است بخواهد اطمینان حاصل کند که این برنامه منجر به ایجاد فواید اقتصادی گستردهتری شود، مانند ایجاد فرصتهای شغلی اضافی. جنبه دیگر مهم، توسعه تخصص بانکی است، که به وسیله برنامه تضمین ممکن است بانکها را تشویق به قرض دادن بیشتر بر اساس کیفیت پروژه و کمتر بر اساس دسترسی به تضمینات. اگر بانکهای بخش خصوصی توانایی بهبود تخصص خود را داشته باشند و پروژههای خوب را از پروژههای بد تشخیص دهند، این منجر به افزایش قرضدهی به شرکتهای کوچک توسط بانکها از منابع خود خواهد شد. علاوه بر این، سرعت تصمیمگیری نقش مهمی در اجرای هر برنامه تضمین دارد. حیاتی است که اطمینان حاصل شود که SMEs بتوانند به تضمین دسترسی پیدا کنند بدون افزودن قابل توجهی به زمان مورد نیاز برای تصمیمگیری در مورد درخواستهای وام، زیرا SMEs به طور معمول به تصمیمات سریع نیاز دارند. علاوه بر این، ضروری است که شفافیت در فرآیند ارزیابی معامله اعمال شود تا اطمینان حاصل شود که مزایای برنامه تضمین به طور منصفانه توزیع میشود. در نهایت، ارزشی باید به یادآوری کرد که برنامه تضمین باید به منظور تکمیل و نه جایگزین اقدامات پشتیبانی موجود مانند آموزش و کمکهای فنی برای کسبوکارهای کوچک طراحی شود.
تأمین مراحل کاشت و راهاندازی سرمایهگذاری
در کانادا و ایالات متحده، جذب سرمایه اولیه سرمایهگذاری به نسبت آسان است. با این حال، برای مکانهای خارج از آمریکای شمالی، جذب منابع اولیه مراحل پیشرفته ممکن است دشوارتر باشد. بنابراین، تمرکز به سمت سرمایهگذاری مراحل بعدی میشود. چند کشور از طریق بانکهای تجاری شعبهها برای تأمین سرمایهگذاری اولیه سرمایهگذاری تأسیس کردهاند؛ با این حال، مشارکت آنها به نظر میآید که در مراحل بعدی سرمایهگذاری بیشتر است. این نشان میدهد نیاز به تحقیقات بیشتر در صنعت سرمایهگذاری معتبر جهانی به ویژه از نظر منابع اولیه وجود دارد.
مشارکت سرمایهگذاران مؤسساتی در حوزه تأمین مالی سرمایهگذاری موضوعی بسیار مهم است.
ترجیح سرمایهگذاران مؤسساتی به سرمایهگذاری در مراحل بعدی با حجم بزرگتر نسبت به سرمایهگذاری در مراحل اولیه با حجم کمتر است. افزایش جریان سرمایه به بازار سرمایه خصوصی در ایالات متحده به عنوان یک ترکیبی از عوامل مانند تکامل مدل شراکت محدود، تغییرات موافق در مقررات (که به صندوقهای بازنشستگی اجازه سرمایهگذاری در سرمایهگذاری خصوصی را میدهد) و تغییرات در مدل مالیاتی برگزار شده است. شراکتهای محدود بیش از 75 درصد از سرمایهگذاری سرمایهگذاری را فراهم میکنند، با صندوقهای بازنشستگی مسئولیت بیشترین تعهدات مالی کل را برعهده دارند. در حالی که ترند رشد سرمایهگذاری خصوصی از طریق شراکتهای محدود در خارج از ایالات متحده در حال افزایش است، بسیاری از کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) همچنان از صندوقهای بازنشستگی برای سرمایهگذاری در بازار سرمایهگذاری خصوصی منع میکنند.
اهمیت استراتژیهای خروجی نمیتواند نادیدهگرفته شود.
وسایل خروجی مؤثر مانند فروش تجاری، پیشنهاد عمومی اولیه و خرید و فروشها از اهمیت بسزایی برای رشد صنعت سرمایهگذاری خصوصی هستند. در شمال آمریکا، روش معمولترین خروج از طریق فروش به سرمایهگذاران پرتفویو، در حالی که اروپا به طور عمده از فروش تجاری و ورودیها/خروجیها در خرید و فروش تجاری استفاده میکند. با این حال، دامنه محدود خروج از طریق فروش به سرمایهگذاران پرتفویو چالش مهمی را برای رشد کامل صنعت سرمایهگذاری اروپایی ایجاد کرده است. بنابراین، نیاز به بررسی و اجرای استراتژیهای خروجی جایگزین برای مقابله با این چالش وجود دارد.
بازارهای درجه دوم
بازارهای درجه دوم و سرمایهگذاری خصوصی نقش مهمی در رشد و توسعه کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) ایفا میکنند. در ایالات متحده و ژاپن، بازارهای درجه دوم برای پیشنهادهای عمومی اولیه به عنوان مکانیزمهای خروجی مؤثر ظاهر شدهاند. در همین حال، دیگر کشورها با محدودیتهای وسایل خروجی موجود مواجه بودهاند، که منجر به ایجاد بازارهای موازی جدید، به ویژه در اروپای غربی شده است. این بازارهای جدید به نسبت به آزمایشهای اروپایی قبلی موفقتر ثابت شدهاند. بنابراین، آنها تراکتوریا پیدا کرده و به عنوان یک گزینه جایگزین برای SMEs که به دنبال تأمین مالی و خروج از سرمایهگذاریهای خود هستند، ادامه دادهاند. واضح است که توسعه بازارهای درجه دوم و سرمایهگذاری خصوصی به بهبود کلی اکوسیستم SME کمک کرده و به رونق آن کمک کرده است.
سرمایهگذاری خصوصی غیررسمی
بخش رسمی سرمایهگذاری معتبر تمرکز سیاستگذاران را به خود جلب کرده است، اما شرایط سرمایهگذاری غیررسمی توسط افراد شخصی یا کسبوکارهای فرشتههای کاری نباید نادیده گرفته شود. اعتقاد دارند که این افراد به میزان قابل توجهی بیشتری به کسبوکارهای خصوصی سرمایهگذاری میکنند تا بخش رسمی. تجربه کانادا و ایالات متحده نشان میدهد که تحریک بخش سرمایهگذاری غیررسمی میتواند از طریق بهبود خدمات شبکهسازی برای افزایش جریان اطلاعات بین سرمایهگذاران و کسبوکارهای سرمایهگذاریکننده و همچنین با استفاده از سیستم مالیاتی برای تشویق افراد ثروتمند به سرمایهگذاری در کسبوکارهای خصوصی، تحقق یابد. این تدابیر میتوانند به رشد کسبوکارهای کوچک و متوسط که برای توسعه اقتصادی ضروری هستند، کمک کنند.
نقش مالیاتها
معلوم است که مالیاتها تأثیر بیشتری بر کسبوکارهای کوچک نسبت به همتایان بزرگتر خود دارند. به همین دلیل، ضرورت دارد که راههایی برای کاهش این اختلاف در نظر گرفته شود. پرسش اینکه آیا کمک به کسبوکارهای کوچک از طریق سیستم مالیاتی بهترین راه است، یک پرسش معقولانه است که نیاز به بررسی دقیق دارد. دلایل اقتصادی برای کمک به کسبوکارهای کوچک نشان میدهند که باید به انواع خاصی از شرکتها کمک شود، مثل کسبوکارهایی که در بخشهای پویا اقتصاد فعالیت دارند یا کسبوکارهایی که در جذب منابع مشکلاتی دارند. اما معمولاً هیچ یک از مالیاتهایی که توسط کسبوکارهای کوچک پرداخت میشود به دقت با گروه هدف هماهنگ نمیشود، از جمله مالیات بر درآمد شخصی، مالیات شرکتی، مالیات عمومی مصرف یا مالیات مالکان کسبوکارهای کوچک. این عدم هماهنگی دقیق در تدابیر مبتنی بر مالیات باید با مزایای استفاده از دستگاه اجرایی موجود مقایسه شود. یک سوال اساسی که پیش میآید این است که آیا سیستم مالیاتی ابزار مناسبی برای برطرف کردن موانع کسبوکارهای کوچک به صورت مقرون به صرفه است یا خیر. چندین حوزه وجود دارد که از سیستم مالیاتی بهرهبرداری میتواند به نفع آورد، مانند محدود کردن معایب هزینههایی که کسبوکارهای کوچک در اطلاع رسانی با مقررات مالیاتی مواجه میشوند، تشویق به تأسیس کسبوکارهای جدید و تضمین ادامه کسبوکارهای کوچک هنگام انتقال کنترل از بنیانگذار شرکت به شخص دیگری. اما باید با دقت بررسی شود که آیا سیستم مالیاتی بهترین ابزار برای دستیابی به اهداف سیاستهای مورد نظر است یا خیر. به عبارتی دیگر، در حالی که ممکن است مفید باشد کمک به کسبوکارهای کوچک ارائه داده شود، ضرور است با دقت ارزیابی شود که آیا سیستم مالیاتی بهترین روش تحویل است و آیا به صورت مؤثر به اهداف مطلوب خود دست خواهد یافت.
محیط کسبوکار
معمولاً قوانین به عنوان چیزی تعریف میشوند که توسط کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) به عنوان خدمت به منافع مشرعان، مدیران و اجرا کنندگان، تدوین میشوند و به دنبال یافتن بهترین وسیله اقتصادی برای انجام الزامات قانونی نمیگردند. با این حال، پنج اقدام پتانسیلی وجود دارد که میتواند تعادلی بین تنظیمات و منافع آنها را به ویژه برای SMEs که باید با مقررات مطابقت کنند، برقرار کند.
اولین اقدام اینکه، قوانین جدید باید به صورت سیستماتیک بررسی شوند. افراد پیشنهادی تغییر قوانین باید موظف شوند توجیه روشنی برای هر رویه جدید ارائه دهند. اثرات جانبی اقتصادی مانند هزینههای تفاوتی برای اجرای مقررات به تبع اندازه شرکت، باید تخمین زده و تعدادی شود. این رویکرد میتواند کمک کند که قوانین جدید ضرور و متناسب باشند.
دومین اقدام اینکه ، یک سیستم اثرات کسبوکار میتواند برای حسابرسی و نظارت بر قوانین جدید بر اساس یک ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی به صورت مشابه اجرا شود. این اقدام نیازمندان را مجبور میکند تأثیر ممکن قوانین بر کسبوکارها، شامل SMEs، را قبل از تصویب آن بررسی کنند.
سومین اقدام اینکه ، برخی کشورها مانند کانادا سعی در حذف قوانین موجود دارند که هزینههای پیروی از آنها از فواید آنها بیشتر باشد. واحد کارآفرینی و کاهش مقررات در انگلستان نیز موفق به حذف بسیاری از قوانین غیرضروری شده است. این رویکرد میتواند به کاهش بار مقرراتی بر سر کسبوکارهای کوچک کمک کند.
چهارمین اقدام اینکه، دولت هلند سعی در معرفی قوانین کرده است که فقط به مدت زمان معینی وجود دارند – اصول “سانسِتینگ”. این رویکرد مجبور میکند سیاستمداران به ارزش قوانین بحران کنند و به شرکتهای تنظیمشده اجازه میدهد دلایل خود را برای اصلاح قوانین ارائه دهند. اگر در پایان عمر قانون، احساس شود ضروری است که قانون مجدداً معرفی شود، باید مورد خاصی آورده شود، به جای اجازه دادن به قوانین که به صورت پیشفرض ادامه پیدا کنند.
پنجمین و آخرین مورد اینکه، باید از فناوری اطلاعات بیشتری استفاده شود. افزایش استفاده از فناوری اطلاعات فرصتهایی برای کاهش بارهای بیروکراتیکی بر سر SMEs ایجاد میکند. به عنوان مثال، شرکتها میتوانند یک شماره یکسان برای استفاده در تمام ارتباطات خود با دولت دریافت کنند. این از تکرار ارائه اطلاعات به ادارات مختلف دولتی مانند مالیات، ثبت شرکت یا دفاتر اشتغال جلوگیری خواهد کرد. با این حال، باید توجه داشت که در حالی که گسترش بهوسیلهی ایمیلهای الکترونیکی (EDI) به ویژه به کارآفرینان کوچک کمک زیادی میتواند کند، این همان شرکتها هستند که به احتمال زیاد کمترین دسترسی به تخصص در این حوزه را دارند. به این نکته باید توجه داشت که سیاستگذاران باید از احتمال این عواقب ناخواسته پیشآمده مطلع باشند.
در نتیجه، این پنج اقدام میتوانند به کاهش بار مقرراتی بر سر کسبوکارهای کوچک کمک کنند و همزمان اطمینان حاصل کنند که قوانین ضرور و متناسب هستند. سیاستگذاران باید در نظر داشته باشند که این اقدامات را برای تعادل میان نیاز به تنظیمات و منافع کسبوکارها به ویژه SMEs در نظر بگیرند.
فناوری
دولتها باید هنگام اقدامات برای از بین بردن موانع یادگیری بهترین فناوریها و مدیریت نوآوری در سطح شرکتها، به نیازهای متنوع انواع شرکتها توجه داشته باشند. علاوه بر این، این اقدامات نباید منجر به تزاحم در نهادهای خصوصی در بخش خدمات شود. جدول 2 نمونههایی از تلاشهای اخیر در کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) ارائه میدهد. بر اساس تجربه کشورهای OECD، آشکار است که برنامهها و خدمات گسترش فناوری میتوانند از طریق اتخاذ بهترین رویکردها در سطح سیاست کلی، سطح برنامه و یا سطح ارائه خدمات تقویت شوند. اخیرا گزارشی از سوی OECD ترتیب چندین ترند در برنامههای گسترش فناوری سازمان را شرح داده است که نیز توافق در حال ظهور در مورد بهترین رویکردها در سطح کلان را نشان میدهد. این ترندها شامل استفاده از مداخلات هدفمند، اتخاذ پلتفرمهای یادگیری مشترک و ایجاد شراکتها بین نهادهای مختلف است.
برنامههای گسترش فناوری نقش بسیار مهمی در ترویج نوآوری و افزایش رقابتپذیری شرکتها ایفا میکنند. برای اطمینان از کارآیی این برنامهها، مهم است که اقداماتی برای تضمین کیفیت ارائهدهندگان خدمات، آموزش مناسب مشاوران و کارآیی سیستمهای ارائه محلی انجام شود. این امر از طریق رقابت مبتنی بر شایستگی و بررسی خارجی مداوم از عملکرد مراکز، همانند مراکز شراکت توسعه تولید در ایالات متحده، قابل دستیابی است. به طور مشابه، برنامه MINT اتریش در ترویج آموزش مؤثر مشاوران برای کار با شرکتها در تدوین طرحهای ارتقاء استراتژیک موفق بوده است.
علاوه بر کنترل کیفیت، برنامههای گسترش فناوری نیز باید تمرکز خود را بر روی تأثیر نیازهای فنی متغیر شرکتها با تمرکز بر مشتریان و کاربران آغاز کنند. جامعه Fraunhofer در آلمان موفق به ترویج توسعه و گسترش فناوری از طریق شبکهای از 46 مؤسسه تحقیقاتی شده است، عمدتاً از طریق پروژههای تحقیقاتی بر اساس تقاضا بین شرکتها و مؤسسات تحقیقاتی.
علاوه بر این، برنامههای گسترش فناوری باید به ترویج آگاهی عمومی از ارزش نوآوری در مدیریت و تحریک تقاضا برای تغییرات فنی و سازمانی داخل شرکتها متمرکز شوند. برنامههای قبلی مانند برنامه BUNT توسعه تجارت با استفاده از فناوریهای جدید (Business Development Using New Technology) در نروژ به توسعه ظرفیتهای حل مشکلات شرکتها و توانمندی سازمانی آنها برای داخلآمدن فناوری متمرکز بودند. برنامههای IPI در اتریش و برنامه MINT بر پایه رویکردهای مورد استفاده در BUNT استوار هستند. در ایرلند، برنامه بررسی تکنولوژی ملی (NTAP) تحلیلی از عملیات یک شرکت در ارتباط با فناوری، منابع انسانی و مدیریت ارائه میدهد تا فرصتهای افزایش سودآوری را شناسایی کند.
سرانجام، برنامههای گسترش فناوری میتوانند به ارزیابی نیازهای فناوری در شرکتها کمک کرده و توصیههایی برای ارتقاء سیستمهای مدیریتی ارائه دهند. به عنوان مثال، برنامه تولید 2000 آلمان ارزیابی نیازهای فناوری در شرکتها، به ویژه برای فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، را پشتیبانی میکند و توصیههایی برای ارتقاء سیستمهای مدیریتی ارائه میدهد. به طور خلاصه، ترویج نوآوری و افزایش رقابتپذیری شرکتها نیاز به رویکرد جامعی دارد که بر کنترل کیفیت، تأمین نیازهای مشتریان و ارتقاء ظرفیت نوآورانه شرکتها تمرکز میکند.
جدول 2 تلاشهای دولت در ترویج مدیریت فناوری و نوآوری در چارچوب کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) را به نمایش میگذارد.
ارزیابی عملکرد شرکتها به عنوان مرجع تشخیص قابلیتهای مدیریتی و سازمانی شرکتها
تشخیص کلی تشخیص موضوعی (مثلاً کیفیت، فناوری اطلاعات) تمرکز بر مدیریت نوآوری
دولت عملکرد نوآوری را نظارت میکند، ظرفیت نوآوری را ارزیابی میکند و نیازهای شرکتها را بررسی میکند. بررسیهای نوآوری (CIS، اقدامات ملی نوآوری) برنامه فعال یادگیری FORBAIT )ایرلند) – بررسی SESSI آزمایشی (فرانسه)
– گزارش DTI در مورد “چگونگی پیروزی بهترین شرکتهای انگلستان”
دولت خدمات مرجعگذاری یا تشخیصی ارائه میدهد. خدمات مرجعگذاری DTI
(بریتانیا)
دولت اقدامات خصوصی را تشویق و هماهنگ میکند. خدمات PBS )ایالات متحده) برنامه FRAM )نروژ) برنامه MINT )اتریش)
برنامه IMTs (اتحادیه اروپا)
MEP(ایالات متحده)
دولت دسترسی به ارائهدهندگان خدمات خصوصی را تسهیل میکند. )- STATEGIS -کانادا)
– خدمات اطلاعات مرجعگذاری در استرالیا
– Business Links- (بریتانیا)
اقدامات خصوصی مشاوران و شرکتهای مشاوره
منبع: سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) – دبیرخانه سازمان همکاری و توسعه اقتصادی
ادغام برنامههای گسترش فناوری با سیستمهای ملی نوآوری بسیار حیاتی است، و برنامهها باید طراحی شوند تا بر ارتباطات موجود داخلی در سیستم سازماندهی کنند. برای دستیابی به این هدف، نیاز به افزایش همسانی میان طراحی برنامه، مانند اهداف، مقاصد و روشهای پشتیبانی، و ارائه خدمات است. به عنوان مثال، استراتژی مبتنی بر شبکه آلمان بر اهمیت پلسازی نهادها و شراکتها برای ترویج جریانهای اطلاعات، گسترش فناوریهای جدید و بازاریابی تأکید دارد. همچنین، انگیزهها برای تشویق هماهنگی و شبکهسازی در زیرساختهای فناوری منطقهای ارائه میشوند. به طور مشابه، در هلند، مراکز نوآوری (ICNs) به عنوان واسطهها بین شرکتها و منابع دانشی، هم عمومی و هم خصوصی، عمل میکنند. مشاوران ICN شرکتها را مشورت میدهند و آنها را به مؤسسات تحقیقاتی عمومی، تأمینکنندگان تجاری دانش و مشاوران خصوصی ارجاع میدهند. برنامه شراکت توسعه تولید (MEP) در ایالات متحده پیوندها و ارجاعها به دیگر مؤسسات عمومی مانند آزمایشگاههای فدرال، سازمان حفاظت محیطزیست یا اداره کسبوکارهای کوچک را فراهم میکند تا بر منابع محلی، ایالتی و ملی موجود سازماندهی شود.
ارزیابی و ارزیابی جنبههای حیاتی برنامههای گسترش فناوری هستند، و چنین برنامهها باید مکانیسمهای مؤثری برای ارزیابی داشته باشند تا عملکرد و مدیریت آنها به صورت مداوم راهنمایی و بهبود یابند. متأسفانه، ارزیابی در حال حاضر نقطه ضعف سیاستگذاری گسترش فناوری در کشورهای OECD است، به ویژه زمانی که به ارتباط اهداف خاص با اهداف کلان سیاست گسترش فناوری بپردازد. چندین مشکلات متدولوژیک، عملی و تأثیر برنامه مرتبط با ارزیابی گسترش فناوری وجود دارد که میتواند از طریق مقایسه متقابل ملیها بهرههایی جلب کند. کار OECD در زمینه بهترین رویکردها در سیاست فناوری و نوآوری و سیستم نظارت نوآوری اروپا (EIMS) به این نیاز پاسخ میدهد با ثبت و مقایسه کارآیی برنامههای مشابه در کشورهای مختلف. بنابراین، حیاتی است که برنامههای گسترش فناوری به گونهای طراحی شوند که به ارزیابی و ارزیابی مؤثر اشتیاق زدهشوند، تا از موفقیت مداوم آنها و بهبود مداوم سیاست نوآوری اطمینان حاصل شود.
تواناییهای مدیریت
خدمات مشاوره و آموزش با حمایت مالی
یک توافق عمومی وسیع وجود دارد که رقابتپذیری یک کسبوکار کوچک و متوسط (SME) به شدت توسط کیفیت مالک / مدیر آن تحت تأثیر قرار میگیرد. در این زمینه، کیفیت به منابع انسانی افراد اشاره دارد که ترکیبی از تحصیلات رسمی، آموزش و یادگیری تجربی آنها را شکل میدهد. مهم است به یاد داشت که مؤهلات تحصیلی رسمی افرادی که کسبوکارهای کوچکتر را مدیریت میکنند در اکثر کشورهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) به طور عمومی پایینتر از آنهایی است که کسبوکارهای بزرگتر را مدیریت میکنند. به علاوه، احتمال اینکه یک کارگر یا مدیر آموزش رسمی ببیند در کسبوکارهای کوچک نسبت به کسبوکارهای بزرگ به طور قابل ملاحظهای کمتر است. چندین دولت در گروه هفت (G7) تدابیر مختلفی را برای بهبود کیفیت مالکین / مدیران SME اجرا کردهاند. یک راه انجام این امر از طریق تشویق و حمایت مالی آموزش است، در حالی که راه دیگر ارائه دسترسی به خدمات مشاوره و مشاوره با حمایت مالی است. ماهیت این خدمات در کشورهای مختلف G7 بسیار متنوع است. به عنوان مثال، ژاپن برنامه کمک بسیار گستردهای دارد که شامل یک سیستم بسیار توسعه یافته از خدمات مشاوره و کالجهای SME میشود. این کالجها دورههای آموزشی رسمی ارائه میدهند که ممکن است تا 12 ماه طول بکشد و توسط وزارت تجارت بینالمللی (MITI) تایید میشود. تنها در سال 1993، بیش از 11،000 نفر در برنامههای آموزشی کوتاه و طولانی مدت در ژاپن شرکت کردند. تا سال 1994، انگلیس یک مبادرت مشاوره داشت که SMEs را تا 15 روز به کارگیری مشاوران خارجی در زمینه بازاریابی، کیفیت، طراحی و سایر زمینهها حمایت مالی میکرد. نقش مشاور در تولید یک طرح توسعه به همکاری با SME میپرداخت که SME پس از رفتن مشاور آن را اجرا میکرد. یکی از مبادرتهای جذابتر زیر قانون ایتالیایی 44، معرفی شده در سال 1986، اجرا میشود. این برنامه به توسعه تخصص مدیریتی در بین کارآفرینان جوان تا 30 سال سن در جنوب ایتالیا اهداف دارد. قانون 44 به تأمین همزمان آموزش، کمک فنی و انگیزههای مالی به چنین شرکتهایی نیاز دارد. هر کارآفرین جوان باید یک مربی داشته باشد، معمولاً یک شرکت تولیدی یا مشاورهای، که توانمندیهای کارآفرین جوان را توسعه میدهد در حالی که به کسبوکار کمک میکند تا اهداف خود را دستیابی کند. با وجود هزینه برای اجرای این برنامه، نرخ بازماندگی برای این کسبوکارها به طرز قابل توجهی بالاتر از کسبوکارهای تأسیس شده توسط افراد جوان در مناطق کمتر بخشنده جنوب ایتالیا است.
طرحهای حمایتی هدفمند به منظور بهبود پایه مهارتی کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEs) باید به متغیرهای مختلفی توجه کنند تا به طور مؤثر اهداف خود را برآورده سازند. ابتدا باید معیارهای دولت برای موفقیت این طرحها مشخص شود، زیرا نرخ دریافت و نفوذ کلی به شدت به میزان حمایت دولتی حساس هستند. با این حال، باید توجه داشت که نرخ نفوذ نمیتواند به عنوان یک نمایانده کامل از رضایت و ارزش طرح از دید SMEها عمل کند.
ثانیا، باید وضعیت پس از برداشت حمایت مالی مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان مثال، در هر دو طرح فرانسه و انگلیس، مشاوران خارجی با نرخ حمایت 50٪ برای تقریباً 15 روز استخدام میشوند. یکی از راههای ارزیابی رضایت SMEها از خدمات دریافتی، مشاهده میشود که آیا مشاور پس از برداشت حمایت مالی همچنان استخدام شده یا خیر. متأسفانه، هیچ معیاری وجود ندارد تا موفقیت را تنظیم کند، مثلاً آیا مشاور در 50٪ موارد به مدت ده روز دیگر استخدام میشود.
ثالثاً، مهم است نظرات SMEها را از خودشان بپرسید. تقریباً تمامی چنین مبادرتهایی به دنبال نظرات مالکان / دانشآموختگان SME هستند. این افراد معمولاً سطوح بالایی از رضایت از آموزش ارائه شده را گزارش میدهند. با این حال، اتصال ارائه آموزش به بهبود عملکرد شرکت از نظر بقای تجاری و / یا رشد کسبوکار مشکلتر است.
علاوه بر این، میزان حمایت مالی ارائه شده توسط دولت در تعیین موفقیت طرح بسیار حیاتی است. حمایت مالی بالاتر میتواند منجر به افزایش نرخ درخواست و نفوذ شود، اما ممکن است برای دولت هزینهبر باشد. از سوی دیگر، حمایت مالی پایینتر ممکن است که کفایت کافی از SMEها به طرح را نداشته باشد.
همچنین، طراحی طرح باید به نیازها و ویژگیهای خاص SMEها توجه کند. به عنوان مثال، برنامههای آموزشی باید انعطافپذیر و به نیازهای هر SME تنظیم شوند.
به علاوه، دسترسی به مربیان و مؤسسات آموزشی و کیفیت آنها باید مدنظر قرار گیرد. طرح باید اطمینان حاصل کند که تعداد کافی از مربیان و مؤسسات وجود دارد که آموزش با کیفیت بالا را به SMEها ارائه دهند.
از سوی دیگر، طرح باید به سادگی دسترسی برای SMEها فراهم کند. این به معنای این است که فرآیند درخواست باید ساده و آسان باشد و طرح باید به خوبی تبلیغ شود.
از نظر نظارت و ارزیابی، طرح باید اهداف واضح و قابل اندازهگیری داشته باشد و پیشرفت در راستای این اهداف باید به طور منظم نظارت و ارزیابی شود.
همچنین، طرح باید در دوران طولانی مدت قابلیت پایداری را داشته باشد. این به معنای این است که باید بتواند حتی پس از پایان دوره تمویل اولیه ادامه یابد.
به علاوه، طرح باید به عواقب منفی حمایت مالی، مانند اشغال سرمایهگذاری خصوصی در آموزش، توجه داشته باشد.
از یک سو، طرح باید با سیاستها و مبادرتهای دولتی دیگر سازگار باشد. به عنوان مثال، باید با استراتژی کلی دولت برای توسعه SMEها هماهنگ باشد.
از سوی دیگر، طرح باید نوآوری و خلاقیت در بین SMEها را تشویق کند. این به معنای این است که باید آموزش در زمینه فناوریها و مدلهای کسبوکار جدید ارائه دهد و SMEها را در اجرای ایدههای نوآورانه پشتیبانی کند.
در نتیجه، طرحهای حمایت مالی با هدف بهبود پایه مهارتی SMEها باید به عوامل مختلفی توجه کنند تا اثربخشی آنها را تضمین کنند. این عوامل شامل مشخص کردن اهداف، در نظر گرفتن وضعیت پس از برداشت حمایت مالی، پرسش از خود SMEها، تعیین میزان حمایت مالی، طراحی طرح بر اساس نیازهای SMEها، اطمینان از وجود و کیفیت مربیان و مؤسسات آموزشی و نظارت و ارزیابی پیشرفت در راستای اهداف میشود.
شبکههای اطلاعاتی برای SMEها
مطالعهای در مورد جهانیشدن توسط OECD تاکید کرد که کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEها) به مانند شرکتهای بزرگ تمایل کمتری به صادرات داشتند، اما با این حال تأثیر قابل توجهی از پدیده جهانیشدن را تجربه کرده و در حال ایفای نقش بیشتری در بازار جهانی بودند. برای اینکه SMEها بتوانند موقعیت رهبری در بازار را به خود اختصاص دهند، ضروری بود که دسترسی به اطلاعات نه تنها در مورد کشور مبدأ، بلکه در مورد سایر کشورهای جهان داشته باشند. مطالعه G7 در مورد بازارهای جهانی هم تأکید کرد که SMEها باید به اطلاعات در مورد مناطق دیگر جهان دسترسی داشته باشند و اهمیت توسعه تجارت الکترونیکی را تأکید کرد. تجارت الکترونیکی نماینده یک تغییر اساسی در فعالیتهای تجاری است و نباید به تنهایی به گسترش تجارت در وب جهانی محدود شود.
دسترسی به اطلاعات عنصر کلیدی مزیت رقابتی SMEهاست و اهمیت آن در آینده انتظار میرود به طرز چشمگیری افزایش یابد. چندین مسئله سیاستی مهم از بحثها در مورد تلاشهای دولتها برای گسترش دامنه تجارت الکترونیک، با تأکید ویژه بر SMEها، مطرح شده است. این شامل سفارشیسازی پایگاههای داده به منظور پاسخ به نیازهای متنوع جامعه SME است. چالش اصلی مواجهه دولتها در ارائه خدمات اطلاعاتی تطبیق دادن توانایی ارائه اطلاعات با نیازهای مشتریان است. به عبارت دیگر، چالش ایجاد پایگاه دادهای است که “ساده و قابل استفاده توسط کاربر” باشد اما ساختار خاصی از پرسوجو را فرض نکند.
مسئله دیگر اشباع اطلاعات است. کارآفرینان که معمولاً به محدودیت زمانی دچار هستند، ممکن است دشواری داشته باشند در جستجوی اطلاعات مرتبط، حتی اگر در دسترس باشند. به علاوه، سطح آموزش کامپیوتری ممکن است در شرکتهای کوچکتر کمتر باشد که این مشکل را تشدید میکند. بنابراین دولتها و نهادهای دیگر باید راههایی برای مقابله با این چالشها پیدا کنند تا اطمینان حاصل کنند که SMEها توانایی بهرهبرداری کامل از مزایای تجارت الکترونیک و جهانیشدن را دارند. در نتیجه، SMEها دیگر نمیتوانند اهمیت جهانیشدن و تجارت الکترونیک را نادیده بگیرند و باید با ابزارهای لازم برای ایفای نقش برجستهتری در بازار جهانی مجهز شوند.
برای رفع چالشهای مواجه با پایگاههای اطلاعات عمومی، چهار استراتژی توسعه یافته است. رویکرد اول به “شناخت مشتری” مرتبط است. این شامل نظارت بر استفاده از پایگاههای داده و تمرکز بر خدماتی است که به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند و رها کردن خدماتی که استفادهی کمتری دارند. نظرسنجیهای منظمی نیز در اینترنت انجام میشود. با این حال، این استراتژی مشکل تعداد قابل توجهی از کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEها) که توسط افرادی که در زمینه کامپیوتر آگاهی کافی ندارند، را حل نمیکند. به عنوان پاسخ، سیستم اطلاعات باید بر روی گروههای واسطهگر مانند حسابداران و مشاوران تمرکز داشته باشد که نقش آنها تفسیر اطلاعات به نمایندگی از مشتریان SMEهاست. متاسفانه، SMEها اغلب علاقه ندارند که هزینه بپردازند برای خدمات چنینی زمانی که مزایای آن به طور فوری آشکار نیست.
استراتژی دوم دسترسی است. در حالی که همکاری نزدیکی بین کانادا و ایالات متحده در مورد پایگاههای داده صورت گرفته است، میزان استفاده از آنها توسط افراد غیر ملی مشخص نیست. ممکن است به دلیل مسائل امنیت ملی، دسترسی به پایگاههای داده محدود به شرکتهای واقع در یک کشور خاص باشد، و اگر اطلاعات ارزش تجاری و توسط کسبوکارهای مشمول مالیات ملی ایجاد شده باشد، این شرکتها باید اولویتهای اصلی باشند.
استراتژی سوم اجتناب از مداخله با مکانیسم بازار است. اگرچه پایگاههای داده عمومی توسط منابع مالی عمومی تأمین میشوند و به اقتصاد به صورت کلی بهره میبرند، ارائه آنها ممکن است با صنعت اطلاعات تجاری رقابت کند. کانادا و ایالات متحده میپذیرند که دولت نباید به طور مستقیم با بخش خصوصی رقابت کند، بنابراین استراتژی کانادا بر پایه ارائه “اطلاعات دشوار به دست آمده” بوده است.
استراتژی چهارم حمایت مالی است. قیمتگذاری برای پایگاههای داده کانادایی بر اساس حداقل بازپرداخت کل هزینه صورت گرفته است چرا که شرکتها توانستند آن را خود پرداخت کنند و حمایت از ارائه اطلاعات تجاری را ضعیف کند. با این حال، کسبوکارهای در حال رشد سریع، گروههدفی که از پایگاههای داده کانادایی استفاده میکنند، ارزشهای خارجی مثبتی را ایجاد میکنند مانند افزایش رقابتپذیری و ایجاد شغل. بنابراین، برخی از حمایت عمومی موجه است.
در نتیجه، برای غلبه بر چالشهای پایگاههای داده عمومی، استراتژیهایی مانند شناخت مشتری، ارائه دسترسی، اجتناب از مداخله با مکانیسم بازار و حمایت مالی ضروری هستند. این استراتژیها هرچند چالشهای خود را دارند، اما فرصتهایی برای بهبود کارآیی و رقابتپذیری اقتص
اد به صورت کلی ارائه میدهند. با این حال، مهم است که اطمینان حاصل شود که این استراتژیها باعث ضعیف شدن صنعت اطلاعات تجاری نشده و دولت تلاش نمیکند به طور مستقیم با بخش خصوصی رقابت کند. در نهایت، هدف این استراتژیها ارائه اطلاعات لازم به کسبوکارهای در حال رشد سریع است در همین حال بهرهمندی اقتصاد به صورت کلی نیز میباشد.
چالشهای پایهای در اصول قیمتگذاری در این زمینه وجود دارد. عملکرد بهینه بازار وابسته به توانایی مصرفکننده برای جمعآوری اطلاعات مهم در مورد یک محصول/خدمت خاص از طریق خریدهای تکراری و مجدد است. در مقابل، زمانی که خریدار اطلاعات کافی در مورد ویژگیهای محصول/خدمت ندارد، کارآیی بازار در حداقل خود خواهد بود. از این رو، نیازهای کسبوکارهای کوچک و متوسط (SMEها) معمولاً در تمایل آنها به پرداخت وجه بازتوجه به عبارات قیمتگذاری خود عکسالعمل مییابد. متاسفانه، SMEها اغلب در مورد مزایای محصول/خدمت بیاطلاع هستند که باعث میشود بازار به عنوان وسیلهای قابل اعتماد برای تخصیص منابع در این زمینه محسوب نشود. بنابراین، نیاز به توسعه روشهای جایگزین برای بهینهسازی اصول قیمتگذاری در این حوزه وجود دارد.
دسترسی به بازارها
بازارهای بینالمللی
تقریباً همهٔ کشورهای G7 سیاستهایی را آغاز کردهاند که هدف آنها تسهیل دسترسی شرکتهای کوچک و متوسط (SMEها) به بازارهای بینالمللی است. فلسفهای که در ژاپن در این زمینه رواج دارد، بر پایه تدابیر بدون تبعیض است که تمرکز روی حمایت از تلاشهای خود SMEها دارد. این سیاست به منظور رفع مشکلاتی طراحی شده است که SMEها به دلیل عدم دسترسی به منابع انسانی، بازارهای خارجی و فناوری تمایل به مواجهه با آنها دارند. در ژاپن، مراکز ترویج صنایع محلی (LIPCs) تأسیس شدهاند، جایی که گروههایی از SMEها در صنایع مشابه در یک منطقه خاص برای بهرهمشترک شدن همکاری میکنند. این مراکز توسط دولتهای محلی تأسیس میشوند و تأمین مالی آنها از طریق وامهای بلندمدت با بهرهمندی از بهرهی کم از دولت مرکزی انجام میشود. تبلیغات خارجی توسط JETRO هماهنگ میشود و سیاست ژاپنی در حال حاضر در تاکید بر ترویج واردات و امکانات بیشتری برای SMEهای ژاپنی جهت خرید از خارج تمرکز دارد.
مهم است که کشورهای G7 دسترسی SMEها به بازارهای بینالمللی را تسهیل کنند، زیرا این شرکتها نقش بسیار مهمی در ترقی و توسعه اقتصادی ایفا میکنند. فلسفه در ژاپن که بر پایه تدابیر بدون تبعیض است و تلاشهای خود SMEها را حمایت میکند، رویکردی قابل تحسین است که دیگر کشورها میتوانند از آن درس بگیرند. این سیاست به منظور حل مشکلاتی طراحی شده است که SMEها تجربه میکنند، مانند عدم دسترسی به منابع مهم مانند منابع انسانی، بازارهای خارجی و فناوری. با تأسیس مراکز ترویج صنایع محلی، ژاپن یک راهکار برای همکاری SMEها در صنایع مشابه به منظور بهرهبرداری مشترک ارائه داده است. این یک رویکرد منحصر به فرد است که در ژاپن موفقیت آمیز بوده و میتواند توسط دیگر کشورها جهت حمایت از رشد SMEها به کار گرفته شود. تأمین مالی این مراکز از طریق وامهای بلندمدت با بهرهمندی از بهرهی کم از دولت مرکزی امکان پذیر است و یک استراتژی است که در کشورهای دیگر قابل تکرار است. تبلیغات خارجی هماهنگ شده توسط JETRO نیز یک راه موثر برای حمایت از SMEها در دسترسی به بازارهای بینالمللی است. در نهایت، تأکید بر تشویق واردات و افزایش آگاهی SMEهای ژاپنی از فرصتهای خرید از خارج، یک سیاست پیشبینیشده است که میتواند به اقتصاد ژاپن به مدت طولانی منافع ایجاد کند.
مناقصات عمومی
دولتها در سراسر جهان بازار مهمی برای شرکتهای کوچک و متوسط (SMEها) هستند. دولت ایالات متحده به ویژه بزرگترین خریدار تکی در جهان است. با این حال، علیرغم مزایای ممکن، مالکان SMEها اغلب قراردادهای دولتی را سخت به دست میآورند. این تنش به دلیل تفاوتهای در نگرشها و فرهنگها به وجود میآید. SMEها دولت را به عنوان یک سازمان کند و بیروقت میبینند، در حالی که از دیدگاه دولت، تأمین کنندگان کوچک عموماً رویههای مدیریتی و صورتحسابی ضعیفتری نسبت به شرکتهای بزرگ دارند.
اگرچه ممکن است برای دولتها خرید از شرکتهای کوچک خاص ارزانتر باشد، اما معمولاً از نظر مدیریتی سادهتر است که یک قرارداد تکی با یک شرکت بزرگ که میتواند محصولات گستردهتری را تأمین کند، منعقد شود. این رویکرد مؤثرتر از ورود به چندین قرارداد جداگانه با شرکتهای کوچک است، هر کدام ارائهدهنده محصولات محدودتری هستند. با این حال، ایالات متحده و دیگر کشورهای OECD مانند استرالیا تلاش کردهاند تا سهم قراردادهای دولتی که توسط شرکتهای کوچک دریافت میشود، افزایش یابد. به عنوان مثال، ایالات متحده از برنامه “ستآسایدز” خود بهرهگیری کرده است که منابعی را برای شرکتهای کوچک اختصاص میدهد و به دولت مزایای بهتری را فراهم میکند.
ستآسایدز و برنامههای هدفمند دیگر همچنین میتوانند به گروههای خاصی مانند افراد محروم از منافع اجتماعی یا افرادی که در مناطق خاص واقع شدهاند، کمک کنند. با این حال، مبهم است که آیا ستآسایدز منافع اقتصاد کلان را خدمت میکند یا خیر. “ضررها” ممکن است به شرکتهای بزرگ و به تبعیت هزینههای خرید اضافی برای دولت داده شود. علاوه بر این، جامعه کسبوکارهای کوچک ممکن است با انتظارات نارضایتی مواجه شود که میتواند رشد و توسعه آنها را مختل کند.
دولتهای سراسر جهان باید بکوشند تا اطمینان حاصل کنند که رویههای تدارکاتی آنها عادلانه، شفاف و کارآمد باشند. SMEها به دسترسی به بازارهای تدارکات عمومی نیاز دارند تا رشد و توسعه خود را حمایت کنند و دولتها هم میتوانند از نوآوریها و خدمات آنها بهرهبرند. دولتها باید رهنمودها و مقررات واضحی را برای فرآیندهای تدارکاتی تدوین کنند تا رقابت عادلانه بین تمام شرکتها تضمین شود. علاوه بر این، آنها باید در برنامههایی که رشد SMEها را ترویج میکنند، مانند آموزش کارآفرینی و دسترسی به مالی سرمایهگذاری کنند. با این کار، میتوانند اقتصادی پویا و رقابتیتر ایجاد کنند که به تمام ارتقاعجویان منافع میبرد.