می 21, 2023

کامل‌ترین راهنمای مسیر برندسازی برای کسب‌وکارها

با توجه به اینکه برند، روح کسب‌وکار شماست و افراد با آن ارتباط برقرار می‌کنند و دقیقا مثل یک موجود زنده در نظر گرفته می‌شود، باید به اثرات بلندمدت برندسازی آگاه شده باشید.

فهرست مطالب

این روزها، کلمه برندینگ یکی از اصطلاحات رایج در دنیای کسب‌وکارهاست و در مورد آن زیاد می‌شنویم، مثلا:

«استراتژی‌های برندینگ فلان شرکت بی‌نظیر است/ افتضاح است!»، «رعایت اصول برندینگ درست، یک کار تخصصی است»، «برندی که برندسازی درست نداشته باشد از رقابت حذف می‌شود»  و….

شرکت‌ها و افراد زیادی هم در این زمینه فعالیت می‌کنند، مقالات زیادی در مورد برندسازی  نوشته شده و افرادی هستند که در جایگاه متخصصان شناخت برند و طراحی برند و برندسازی فعالیت می‌کنند. اما در سطح غیرتخصصی، بیشتر افراد برندسازی یا برندینگ را در ترسیم یک لوگو و انتخاب یک شعار و تکرار آن روی بیلبورد، آگهی‌های اینترنتی، ایمیل مارکتینگ و پست‌های اینستاگرامی می‌دانند. آیا شما هم چنین تصوری دارید؟

موارد یاد شده جز برندسازی هستند، اما برندسازی بسیار گسترده‌تر از این حرف‌هاست! مراحل خاصی دارد، و مفاهیم متنوعی با محوریت آن مطرح می‌شوند؛ اگر بخواهیم خلاصه بگوییم ریزه‌کاری‌هایش فراوان است. در این مقاله، قرار است تمام اطلاعات مورد نیازتان را برای دانستن برندینگ چیست و فراتر از آن در اختیارتان قرار بدهیم.

هرچند که در ایران، مفهوم برندسازی با گسترش اینترنت و سایر مفاهیم دیجیتال مارکتینگ، مدیریت و کسب‌وکار بیشتر به گوشمان خورده است، اما اصول برندینگ فی‌النفسه مفهوم تازه‌ای نیست! کلمه برندینگ از کلمه اسکاندیناویایی Brandr یا «سوزاندن» گرفته شده است.

در قدیم یعنی آن طور که شواهد بدست آمده از 4000 سال قبل در تمدن دره سِند نشان می‌دهد، هر گله‌داری برای مشخص کردن مالکیت دام‌هایش داغ مخصوص خودش را مثل یک مهر روی قسمتی از بدن حیوان می‌زد و آن را متمایز می‌کرد. البته، برندسازی در طول قرن‌ها تکامل پیدا کرده: بعد از کشاورزان، صنعتگران از شیوه مشابهی برای مهر زدن پای کارشان استفاده کرده‌اند تا زمان انقلاب صنعتی که کارخانه‌ها برای شناساندن محصولات‌شان همین روش را با تغییراتی اعمال کردند. امروزه نوبت کسب‌وکارهای خانگی، کوچک و بزرگ است تا با همین شیوه برای خود جایگاهی را در ذهن مشتری و بازار تثبیت کنند.

 

 

تعریف برندسازی برای کسب‌وکار یا برندینگ چیست؟

برندسازی امروز هم به معنای مالکیت است، اما موضوع دیگر صرفا مالکیت فیزیکی کالا یا خدمات نیست، بلکه مجموعه‌ای از ارزش‌های برند است که شرکت یا کسب‌وکار یا کارخانه و استارتاپ آن را نمایندگی می‌کند، همین‌طور برداشت و احساس مخاطبان برند نسبت به آن، تلاش برای ترویج و هماهنگ‌سازی برند از جنبه‌های گوناگون و در تمام خروجی‌هایی که برند با مخاطب خود تعامل دارد و در نهایت روایت کردن یک داستان واحد در تمام آن‌هاست که برندسازی نامیده می‌شود؛ داستانی که افراد بیش از هر چیزی باید به آن احساس تعلق خاطر عاطفی کنند تا بابتش پول بپردازند.

قبل از اینکه جلوتر برویم ابتدا لازم است تفاوت بین برند و برندسازی را بدانیم:

اتحادیه بازاریابی آمریکا (American Marketing Association)، برند را اینگونه تعریف می‌کند:

«نام، اصطلاح، طرح، نماد یا هر ویژگی‌ای که کالا یا خدمات یک فروشنده را از سایرین متمایز می‌کند.»

اصول برندینگ زیر مجموعه بازاریابی قرار می‌گیرد و جز ضروریات دنیای کسب‌وکار است. قطعا شرکت شما تنها شرکتی نیست که ماکارونی یا رب تولید می‌کند، شما تنها خودروساز کشور نیستید و رقبای داخلی و خارجی دارید، یا کلاس زبانی که در موسسه‌تان برگزار می‌شود، تنها گزینه پیش روی زبان‌آموزان نیست. حتی ممکن است به لحاظ کیفی هم کار دو رقیب در یک حوزه بازاری تا حد زیادی مشابه هم باشد، فکر می‌کنید چه چیزی باعث می‌شود تا مثلا بنز از بی‌ام‌و یک سروگردن بالاتر قرار بگیرد؟

جواب: برندسازی بهتر!

در واقع، اینجا یکی از شرکت‌ها تجاری‌سازی کالای یکسان را حرفه‌ای تر انجام داده و مشتریان بیشتری احساس کرده‌اند که به محصولاتش (در اصل به برند الف یا ب) تمایل و حس تعلق دارند. پس، هرچند محصول یا خدمات را می‌توان کپی کرد، اما برند منحصر به فرد است، چون هویت و شخصیت مشخصی دارد. تعریف برندینگ را از زبان کاتلر و کِلِر  (Kotler & Keller)2015   می‌شنویم، آنها برندسازی را: «بخشیدن قدرت یک برند به محصولات و خدماتش» می‌دانند. پس برندینگ یک فرایند زمان‌بر و هزینه‌بر از خلق، حفظ و ترویج کردن معنای برند در ذهن افراد است. همچنین، برندسازی به هدف تامین نیاز چند دسته از مخاطبان انجام می‌شود:

  • اولین گروه قاعدتا مصرف‌کنندگان هستند که مسیر میانبری برای تصمیم‌گیری جهت استفاده از کالا/ خدمات شما پیش پایشان خواهند داشت.
  • گروه دوم کارمندان/سهام‌داران/ تامین‌کنندگان/ توزیع‌کنندگان و طرف‌های ثالث هستند. برندسازی از یک برند می‌تواند به تنهایی عامل مشوق یا بازدارنده یک کارمند/سرمایه‌گذار (و سایر افراد یاد شده) نسبت به همکاری با آن برند باشد. مثلا امروزه کارمندان و سرمایه‌گذاران به بحث مسئولیت اجتماعی یا زیست‌محیطی برندها اهمیت می‌دهند و اصول برندینگ یک بیزنس سبز باید این مسئله را منعکس کند.
نکته: به جز برندسازی تجاری و شرکتی، انواع دیگر برندسازی عبارتند از:

برندینگ محتوایی (Content Branding) که با تولید و انتشار محتوای جذاب برای مخاطبان می‌خواهد جایگاه و هویت برند را ارتقا بدهد.

دیجیتال برندینگ (Digital Branding)که با استفاده از اینترنت، چیدمان استراتژی و استفاده از ابزارهای دیجیتالی، می‌خواهد ارتباط برند و مخاطبان را یکپارچه‌سازی و هدفمند کند.

پرسونال برندینگ (Personal Branding) که با استفاده از تکنیک‌ها و استراتژی‌های خاصی در جهت ارائه تصویری حرفه‌ای و مورد اعتماد از افراد متخصص در فضای مجازی و غیره انجام می‌شود.

برندسازی کشوری (Country Branding) که در آن کشورها سعی دارند تا  با به کارگیری مفاهیم و تکنیک‌های رایج در بازاریابی به نفع ارتقای وجهه خود در سطح بین‌المللی کارهایی را انجام بدهند.

 برندسازی کارفرما  (Employer Branding) استراتژی‌ای است برای مکان‌نمایی سازمان/شرکت به عنوان «کارفرمای منتخب» کارمندان فعلی و آینده تا دیدگاه خاصی را در مورد شرکت، ارزش‌های شما و کار کردن برای شما بدست بیاورند.

اهمیت برندسازی برای کسب‌وکار یا مزایای برخورداری از برندینگ قوی

با توجه به اینکه برند، روح کسب‌وکار شماست و افراد با آن ارتباط برقرار می‌کنند و دقیقا مثل یک موجود زنده در نظر گرفته می‌شود، باید به اثرات بلندمدت برندسازی آگاه شده باشید. به عنوان نمونه، به ژیلت و کوکاکولا فکر کنید؛ برندهایی که چند نسل از انسان‌ها، مادران و پدران و فرزندان در کشورهای مختلف با آنها زندگی کرده‌اند و در موقعیت‌های مختلف روزمره از آنها برای رفع نیازشان استفاده کرده‌اند.

ژیلت تنها تیغ خودتراش و کوکاکولا نیز تنها نوشابه موجود در جهان نیستند، اما میان ده‌ها محصول مشابه دیگر جای پایشان را در قلب مشتریان باز کرده‌اند و لشگری از مصرف کنندگان وفادار بوجود آورده‌اند. اکنون تا حدودی برایتان واضح شده که برندینگ چیست. چهار تا از مزیت‌های برندینگ به این ترتیب هستند:

 

ایجاد شناخت در میان مشتریان

این مهمترین مزیت برندینگ است. مشتریان شما برندتان را با لوگو و شعار و تجربه مصرفی می‌شناسند که از دریافت خدمات یا خرید محصول‌تان (و البته بعد از خرید) داشته‌اند. همچنین، در آینده وقتی برند در ذهن مشتریان تثبیت می‌شود، مشتریان جدید نیز به توصیه قبلی‌ها جز خریداران و طرفداران شما خواهند شد.

پس هزینه کردن برای اصول برندینگ به هیچ عنوان نه تنها اسراف‌کاری نیست، بلکه لازم و ضروری است. البته باید هزینه‌هایتان را مدیریت کنید.

 

ارزش‌آفرینی برای کسب‌وکار

با برندسازی، شما وجهه‌ای حرفه‌ای از شرکت‌تان را به نمایش می‌گذارید و جایگاه خودتان را در بازار محکم می‌کنید. به این ترتیب سرمایه‌گذاران بیشتری راغب به همکاری با شما می‌شوند. برندینگ حرفه‌ای، کسب‌وکار شما را در بازار خودش متخصص نشان می‌دهد و باعث حس اعتماد می‌شود.

 

علاقمندی کارمندان به کسب‌وکار

علاوه بر مشتریان کنونی و آینده، کارمندان زیادی هم هستند که نام یک برند و اعتبارش را در ارائه درخواست شغلی برای آن در نظر می‌گیرند. وقتی شخصی برای برندی معتبر کار ‌کند، بیشتر سعی دارد تا وظایفش‌ را به نحو احسن انجام بدهد و برای شرکت ارزش‌آفرینی کند؛ او خود را جزئی از شرکت می‌داند و حال بهتری در محل کار دارد.

به علاوه، به علت هماهنگ بودن ارزش‌ها و اهداف آن شرکت با آنچه در زندگی شخصی فرد برایش اهمیت دارد، وی می‌خواهد از این طریق به دیگران هم کمک کند تا با مصرف کالا و خدمات شرکت تجربه‌ای عالی بدست بیاورند.

 

برندینگ، تسهیل‌گر اقدامات تبلیغاتی و ترویجی است

تبلیغات یکی از زیرمجموعه‌های برندینگ محسوب می‌شود و هدف از آن به تصویر کشیدن برند است. متقابلا وقتی شما مسیر برندسازی قدرتمندی داشته باشید، تبلیغات هم تاثیرگذاری بالاتری خواهد داشت و بیشترین بازگشت سرمایه اولیه را تجربه خواهید کرد.

 

اصول برندینگ یا ساخت یک برند

برندینگ کاری پیچیده و زمان‌بر است، کاری است که شما در تمام مدت حیات کسب‌وکار خود باید آن را در قالب فعالیت‌های مختلف ادامه بدهید. برندهای بزرگ جهانی نسبت به اتفاقات جامعه محل تولد و جوامعی که مصرف‌کنندگانشان در آنجا حضور دارند و دغدغه‌های مد روز واکنش نشان می‌دهند. به عنوان نمونه، در جریان جنگ بین اوکراین و روسیه، شاهد خروج آنها از کشور روسیه و توقف انجام کسب‌وکار در آن بودیم. البته این مثال مختص کسب‌و‌کارهایی است که حداقل چندین دهه از آغاز فعالیت‌شان می‌گذرد.

اگر برای شما هم سوال است که چگونه برندسازی کنیم؟، این مراحل را در مسیر برندسازی نظر داشته باشید:

 

شناخت مخاطب

به عنوان اولین مرحله در انجام برندینگ اصولی و حتی ریبرندینگ، لازم است کار را با تحقیق روی مخاطبان شروع کنید. شما نه تنها بایستی صنعت محل فعالیت، بلکه مخاطب هدف‌تان را بشناسید، به طور دقیق‌تر، باید بازار نیش (Niche Market) خودتان را مشخص کنید؛ چون قرار نیست همه یا اکثر افراد، مشتری نهایی خدمت یا کالای شما باشند! به علاوه، منابع مالی و انرژی شما نیز برای بازاریابی جهت طیف وسیعی از مخاطبان، بی‌انتها نیست.

به این منظور، راه‌های فراوانی (مثلا طرح پرسش‌نامه و مصاحبه عمیق با مخاطب) وجود دارد که البته بسته به کسب‌وکارتان جنبه‌های تخصصی و پیچیده‌تری پیدا می‌کند. شما باید دنبال پیدا کردن جواب سوالاتی از این قبیل باشید:

  • مخاطبان من چه کسانی هستند، سن‌شان، جنسیت، تحصیلات‌شان و وضعیت درآمد حدودی‌شان چیست؟
  • مخاطبان من چه نیازهای پنهان یا آشکار و علاقمندی‌هایی دارند که من می‌توانم برایشان برآورده کنم؟

فایده دیگر مخاطب‌شناسی این است که تمام تیم‌های زیرمجموعه بیزنس شما، مانند بازاریابی، روابط عمومی، پشتیبانی فروش و طراحی، شناخت هماهنگی از مشتریان بالقوه بدست می‌آورند وکارشان را مثل چرخ‌دهنده‌های یک دستگاه منظم انجام می‌دهند.

بعد از دانستن پرسونا(ها)ی اولیه مخاطب، می‌توانید پرسونا(ها)ی خریدارتان را با دقت بیشتری در مراحل بعدی شناسایی کنید و کم‌کم تلاش‌های بازاریابی‌تان هدفمندتر می‌شود.

 

شناخت رقبا

شما برای این اصول برندینگ را اجرا می‌کنید که کسب‌وکارتان را از بقیه متمایز کنید و نیش مارکت را به شکلی اغنا کنید که رقیب دیگری جلویتان دوام نیاورد. پس متوجه هستید که تقلید از دیگران هیچ سودی ندارد، در عین حال، تفکر جزیره‌ای و کورکورانه جلو رفتن بدون شناخت رقبا، استراتژی‌ها و تاکتیک‌های بازاریابی‌شان هم کار عاقلانه‌ای نیست. پس چنین سوال‌هایی را از خودتان بپرسید:

  • چه چیزی باعث وفاداری مشتریان به این برند شده است؟
  • این برند چه مراحلی را برای ساخت یک هویت برند متمایز طی کرده است؟
  • این برند چه نقاط ضعفی در استراتژی برندینگ خود دارد؟

در نتیجه این تحقیقات بایستی نیازها و تمایلاتی را در میان مخاطبان هدف بالقوه و مشترک‌تان شناسایی کنید که رقبا نتوانسته‌اند آنها را به طورکلی و یا به شکلی رضایت‌بخش برآورده کنند. سپس ببینید شما چه کارهایی می‌توانید انجام دهید که رقبایتان انجام نمی‌دهند؟ چطور می‌توانید از نقاط قوت آنها درس بگیرید و همان رویه‌ها را به شکلی بهتر ارائه بدهید؟

 

تعریف ارزش‌ها، اهداف و ویژگی‌های برند

در مسیر برندسازی باید ببینید برند شما قرار است نماینده کدام ارزش‌های بنیادین باشد؟ قرار است چه وعده‌هایی را به مخاطبان بدهد و به آنها عمل کند؟ ویژگی‌هایش چیست؟ و بالاخره، قرار است در کجای بازار جا بگیرد؟ این بخش از اساسی‌ترین اجزای تشکیل‌دهنده یک برند است، دقیقا قلب برند شماست که مخاطبان‌تان با آن ارتباط برقرار می‌کنند و برند شما را با صفات مخصوصی خواهند شناخت.

هدف برند در اصل همان دلیل وجودی‌اش است. لازم است به لحظه‌ای فکر کنید که جرقه تاسیس این کسب‌وکار در ذهنتان زده شد و ببینید در آن هنگام قصد داشتید چه تغییری را در بازار ایجاد کنید که راه‌اندازی کسب‌وکارتان را ضروری دیدید؟ معمولا همین هدف و دلیل وجودی تبدیل به شعار برند می‌شود.

وعده‌های برند همان کارهایی هستند که شما خودتان را متعهد به انجام دادنشان کرده‌اید تا هدفتان را محقق کنید. در قیاس با هدف از برند که یک پروسه اکتشاف درونی است، وعده برند آن چیزهایی است که برند به مخاطبان قول انجام دادنشان را می‌دهد. مثلا بانکی را فرض کنید که هدفش را فراهم آوردن امکان زندگی بهتر برای مردم فرودست جامعه قرار داده است. وعده‌ای که این بانک می‌دهد می‌تواند انواع وام‌هایی باشد که برای کمک به خرید خانه یا راه‌اندازی اشغال در اختیار افراد قرار می‌دهد.

در مورد ارزش برند نیز می‌توانید از چنین قالبی استفاده کنید تا پیام‌تان را با مخاطبان در میان بگذارید:

 

ما ]فلان سرویس/کالا[ را برای ]فلان بازار هدف[ ارائه می‌دهیم تا ] فلان ارزش [ را خلق کنیم. اگر شرکت فروش آب معدنی هستید می‌توانید با استفاده از همین قالب، ارزش پیشنهادی برندتان را اینگونه بیان کنید:

«ما بطری‌های آب معدنی را به کوهنوردان می‌فروشیم تا بدنشان را هیدراته نگه دارند، در عین حال، کمک می‌کنیم تا کمترین میزان آسیب را به محیط زیست وارد کنند. چون به ازای فروش هر یک بطری آب معدنی برند فلان، ما یک درخت به نیابت از شما می‌کاریم.»

در این جمله ارزش پیشنهادی شما همان چیزی است که آن را مبنای رقابت خود با سایرین در بازار قرار داده‌اید. پس این ارزش را پیدا کنید، روی آن کار کنید و آن را تبدیل به بخشی از پیام برندتان کنید.

 

ویژگی‌های برند

اگر برند شما یک انسان واقعی بود و می‌خواستید او را توصیف کنید از چه کلماتی برای این کار استفاده می‌کردید؟ برندتان شبیه چه بود و چه خصوصیات رفتاری‌ای داشت که مشتریان را به خود جذب می‌کرد؟ اگر ویژگی‌های برند را درست انتخاب کنید، آنگاه وقتی در موردش در رسانه‌های اجتماعی می‌نویسید، می‌دانید که از چه صدا و لحنی برای صحبت کردن استفاده کنید و در تمام متریال‌های بصری و نوشتاری رعایتش می‌کنید. به یاد داشته باشید، برند سازی در اینستاگرام و برندسازی در لینکدین هم بسیار با اهمیت هستند و بایستی از اصول و فنون برندسازی در این پلتفورم‌ها مطلع باشید.

اگر نمی‌دانید چطور می‌شود در مسیر برندسازی ویژگی‌های برند را مشخص کرد، ساده‌ترین راه این است که سه الی پنج صفت را انتخاب کنید که به بهترین شکلی نوع برند شما را برای مخاطبان‌تان توصیف می‌کنند. پس این سوال را از خود بپرسید:

«برای توصیف برند از چه استعاره‌ها یا مفاهیمی می‌توان استفاده کرد؟». به این ترتیب، هویت برندتان را در قالب یک استعاره در نظر گرفته یا به آن شخصیتی انسانی می‌بخشید که کمک‌تان می‌کند تا ویژگی‌های کیفی‌ای را در ذهن بیاورید که دوست دارید برندتان داشته باشد.

استعاره یا جان‌بخشی‌ای را که در موردش صحبت می‌کنیم می‌توانید از روی یک وسیله نقلیه، یک حیوان، یک شخصیت برجسته، یک تیم ورزشی و یا هر چیزی در اطراف‌تان الهام بگیرید کافی است که استعاره یاد شده جایگاه خاصی در ذهن شما داشته باشد که هر بار به آن فکر می‌کنید، همان حال‌وهوایی را به شنونده‌ها منتقل کند که مد نظرتان است.

 

خلق دارایی‌های تصویری برند

اگر دقت کرده باشید، می‌بینید که شرکت‌های بزرگ تنها با یک رنگ یا یک آیکن در میان تمام دیگر شرکت‌های روی کره زمین قابل شناسایی هستند، به این خاطر که آنها هویت برند متمایزی دارند. منظور این است که هویت آنها فراتر از انتخاب یک نام مسحورکننده یا طراحی لوگویی خلاقانه رفته است. آنها موفق به خلق جهانی با محوریت برند خود شده‌اند که برای افراد، قابل فهم و ارتباط گرفتن است.

در بحث از هویت بصری برند، لوگو بخشی از این هویت است، اما شما باید به اکوسیستمی از عناصر فکر کنید که به تمامی ارتباطات بصری شما با مخاطبانتان هماهنگی می‌بخشد. در یک دسته‌بندی می‌توان سه عنصر مختلف هویت بصری را مشخص کرد:

رنگ‌های برند، آیکن‌ها، نمادها و تصویرسازی‌ها، تیپوگرافی و شعار (اسلوگان).

 

رنگ‌های برند

کارکرد رنگ‌ها برای نشان دادن هویت شما، چیزی  فراتر از جذاب نشان دادن آن است. رنگ‌های انتخابی بایستی با ارتباطات شرکتی شما هماهنگ باشد و به شما کمک کند تا به اهداف ارتباطی‌تان برسید. احتمالا در مورد روانشناسی رنگ‌ها چیزهایی شنیده‌اید و می‌دانید که هر رنگ مجموعه‌ای از ایده‌ها را منتقل کرده و احساسات خاصی را در افراد برمی‌انگیزاند. بنابراین، وقتی می‌خواهید رنگ یا رنگ‌های برندتان را انتخاب کنید، بایستی به ویژگی‌های برندتان فکر کنید و ببینید کدام رنگ‌ها آن ویژگی‌ها را به بهترین نحوی منتقل می‌کنند؟

حواستان باشد ماجرا به انتخاب رنگ ختم نمی‌شود، بلکه این رنگ‌ها قرار است همواره در المان‌های بصری برندتان حاضر باشند. اگر مسترکارت، قرمز و نارنجی را انتخاب کرده و مک‌دونالد از زرد و قرمز بهره گرفته، این اتفاق یک شبه نیفتاده است! به عنوان نمونه، هر موقع اینستاگرام را باز کنید و سری به صفحه مک‌دونالد بزنید، می‌بینید که رنگ‌هایش ثابت هستند. رنگ، خود روشی است برای تقویت هویت این برند فست‌فود و مک‌دونالد تلاش دارد تا در ذهن مخاطب خودش را با این رنگ‌ها تثبیت کند.

 

آیکن‌ها، نمادها و تصویرسازی‌ها

از میان آیتم‌هایی که از هویت برند پشتیبانی می‌کنند، لوگو شناخته شده‌ترین نماد یک برند است. طرز ساخت یک لوگو و رسیدن به طراحی آن، مهم‌تر از نمادها یا آیکن‌های خاصی است که در طراحی‌اش به کار می‌گیرید. وقتی که با تصویرسازان و گرافیست‌ها کار می‌کنید، باید از خلق هویتی برای برند اطمینان حاصل کنید که پشتیبان هویت کلی کسب‌وکارتان باشد و در راستای آن عمل کند.

به عنوان مثال، ممکن است شما در شرکت خودتان بیشتر روی اشکال هندسی‌ای مانند اشکال دایره‌ای یا مربع‌مانند تمرکز کنید یا نمادهایی را در نظر بگیرید که مخاطبانتان بیشتر می‌شناسند. نکته مهم این است که موقع خلق عناصر گرافیکی یاد شده، یک هویت بصری واحد و هماهنگ را در نظر داشته باشید که به شکل استراتژیکی برند شما را در تمام نقاط تعامل با مشتری به رخ می‌کشد.

 

تیپوگرافی

از جمله سوالاتی که موقع استفاده از حروف در المان‌های بصری به ذهن می‌رسد، این است که از حروف کوچک استفاده کنیم یا بزرگ؟ اگر در ارتباط با طراحی گرافیکی اطلاعاتی داشته باشید، می‌دانید که هنگام تعیین دستورالعمل تیپوگرافی برند، این سوالات پیش می‌آیند و دقیقا همانند رنگ‌های انتخابی، جزییات تیپوگرافی هم برای انتقال پیام برند معنادارند.

معمولا برندها یک سری فونت‌های اولیه و یک سری فونت‌های ثانویه دارند که سری‌های اولیه برای لوگو استفاده می‌شوند. اگر اسم برند کوکاکولا را به انگلیسی ببینید، به واسطه شناخت همین فونت‌های اولیه آن را سریع می‌شناسید. فونت‌های ثانویه نیز آنهایی هستند که برند در پست‌های رسانه‌های اجتماعی و کمپین‌های بازاریابی استفاده می‌کند.

 

شعار (اسلوگان)

روندهای بصری هرچند بسیار مهم هستند، اما باز هم همه دارایی یک برند نیستند؛ کلمات هم قدرتمند. مثلا با شنیدن این شعارها یاد کدام برندها می‌افتید؟

  • عاشقشم – “I’m lovin it”
  • متفاوت فکر کنید- “Think different”
  • همه ازش استفاده می کنن-“Everyone uses it”
  • فقط انجامش بده-“Just do it”

غالبا شعار را به این دلیل طراحی می‌کنند که لوگو به تنهایی برای ارتباط گرفتن با مخاطب کافی نیست. در بسیاری از موارد هم از لوگو و هم از شعار در کمپین‌های تبلیغاتی استفاده می‌کنند.

یعضی از شعارها، دهه‌هاست که توسط شرکت‌ها استفاده می‌شوند و شرکت‌هایی هم بوده‌اند که در مسیر برندسازی شعارشان را برای بروزرسانی جانمایی برند خود در بازار تغییر داده‌اند.

 

پیدا کردن لحن و صدای برند

صدای برند از دیگر موارد اساسی در خلق هویت برند است که برای پیدا کردنش لازم است دوباره سراغ ویژگی‌های برند و پرسونای خریدار خودتان بروید. ببینید چطور می‌توانید ویژگی‌های برندتان را به نحوی به پرسونای خریدارتان منتقل کنید که با وجود تمام چالش‌ها و خصوصیاتی که از نظر سلیقه‌ای دارد حاضر باشد به شما گوش کند؟ یکی از ویژگی‌های برند شما می‌تواند خصوصیت آموزش‌دهندگی باشد؛ در این صورت صدای متناسب با این خصوصیت، تعلیمی و هدایت‌کننده است.

به علاوه، حواستان باید به تفاوت مابین لحن و صدای برند هم باشد. صدای شما نباید تغییر کند، چون همانطور که گفتیم با ویژگی‌های برندتان مرتبط است. در مقابل، لحن همواره قابل تغییر است؛ زیرا لازم است منطبق با انواع مخاطبان و کانال‌های ارتباطی، لحن‌تان را تغییر بدهید.

در همان زمان که روند استحکام‌بخشی به هویت برند را طی می‌کنید بایستی تغییراتی که رخ می‌دهد در تمام ابعاد برند شما معنادار باشد. مثلا در فید اینستاگرام شما یا وب‌سایتتان بایستی این هویت کاملا مشخص باشد و به شکل موثر و یکپارچه‌ای به مخاطبان منتقل شود. به علاوه، اگر نمایشگاه یا محل عرضه فیزیکی دارید باز هم بایستی دکوراسیون و چیدمان را به نحوی در نظر بگیرید که کاملا با برندتان همراستا باشد.

 

 بازاریابی برای برند

در این دسته از فعالیت‌ها، مدیریت برند و ذی‌نفعان جای می‌گیرند. بعد از اینکه عناصر اصلی برند خود را شناسایی کرده و ساختار اولیه‌اش را شکل دادید، قدم بعدی اطمینان حاصل از هماهنگی  این عناصر با هم و حفظ کیفیت عملکرد آنهاست. البته همین مسئله یکی از مهمترین چالش‌هایی است که برندها با آن روبرو هستند؛ چه بزرگ باشند، چه کوچک.

از لحاظ بازاریابی و مدیریت برند، متغیرها، افراد و نهادهای زیادی درگیر ماجرا هستند که همگی اهمیت دارند. بنابراین، برای مراقبت از روندهای مدیریتی و بازاریابی، لازم است چند کار انجام شود.

اول اینکه، از ترسیم نقشه استفاده کنید. یعنی داده‌های مربوط به مخاطبان را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده و در ابزارهایی مانند صفحه گسترده(Spredsheet)  گوگل نمایش بدهید. به این روش می‌توانید استراتژی‌هایی را برای دستیابی به اهدافی که برای مخاطبان چیده‌اید تهیه کنید.

در نظر بگیرید همان اندازه که مشتریان و مصرف‌کنندگان نهایی محصولات/خدمات شما اهمیت دارند؛ به همان اندازه دقت در رعایت استانداردهای کیفی خاص در استخدام کارمندان نیز مهم است تا وجهه شرکت شما مثبت باشد. اگر به عنوان مثال، به علت استخدام افراد اشتباه یا رویه های جاری درونی اشتباه در شرکت، تصویر بدی از شرکت شما به عنوان محل کار شکل بگیرد، نمی‌توانید با استراتژی‌های یکسانی که برای مشتریان در پیش می‌گیرید، در جهت رفع این تصور اشتباه یا منفی میان کارجویان نیز اقدام کنید. به یاد داشته باشید که یک دسته از مخاطبان شرکت شما ذی‌نفعانی مثل کارمندان هستند.

با توضیح تمام این موارد، تقریبا می‌دانید که برندینگ چیست و ابزارهای کامل برای برندینگ موفق شرکت‌تان را در مسیر برندسازی در اختیار دارید. حالا می‌توانید برای متحول کردن برندتان قدم بردارید. همچنین ‌برای بدست آوردن اطلاعات کامل‌تر در مورد برندسازی خوب است کتابچه رایگان هاب اسپات (Hub Spot) را مطالعه کنید.

به علاوه، یکی از بهترین کتاب‌های منتشره در زمینه داستان برندها، کتاب «کلوچه خوشبختی» نوشته برنادت جیوا (Bernadette Jiwa) است. در این کتاب نکات عالی برای تعریف داستانی بی‌نقص را در مورد برندتان می‌خوانید و انواع و اقسام مثال‌ها از بیزنس‌های واقعی را مطالعه می کنید.

 

نکته: برند استوری (Brand Story) یا داستان‌سرایی برای برند، روندی است که طی در جریان منطبق شدن روزافزون بازاریابی محتوایی با داستان‌گویی به وجود آمده است. با توجه به اینکه مغز انسان به شکلی سیم‌پیچی شده تا به روایت‌های معنادار پاسخ نشان بدهد، علم علوم اعصاب نیز تایید می‌کند که داستان‌سرایی، بهترین روش برای جلب توجه مشتریان است. برای دریافت اطلاعات بیشتر و دانستن نحوه داستان‌گویی برای برند به همراه مثال، روی لینک بلاگ هاب اسپات کلیک کنید.

 

 

سایر مفاهیم مرتبط با برندینگ

درست کردن برند تازه اول راه است! بعد از اینکه دانستید برندینگ چیست، در ادامه باید حواستان به این موارد هم باشد:

 

بازشناسی برند

به محض شنیدن کلمه «سیب»، تصویر سیب گاز زده معروف اپل جلوی چشمتان می‌آید، مگر نه؟ با شنیدن جمله «هیچکس تنها نیست»، یاد همراه اول می‌افتیم. در هر کدام از این موارد، یک طرح بصری و یک خط شعار کافی است تا بدون دیدن نام شرکت‌ها، آنها را به خاطر بیاوریم. شما صرفا با شناخت دارایی‌های برند، آن برند را شناسایی کرده (Brand Recognition) یا به خاطر آوردید.

 

آگاهی از برند

قبل از اینکه کسی از شما خرید کند، لازم است تا بداند شما وجود دارید! آگاهی از برند (Brand Awareness)، به معنی آشناسازی جمعیت مخاطبان احتمالی هدف شما با محصولات/ خدمات و هویت برندتان است. اگر بتوانید این آگاهی را به حدی گسترش بدهید که نام شما در ذهن مخاطبانبماند، آنگاه برند شما را امتحان می‌کنند.

 

 ارزش برند

ارزش برند (Brand Value)، ارزشی است که یک برند، فراتر از محصولات/خدمات ارائه شده‌اش دارد.

 

مدیریت برند

باید بدانید که برندسازی آخر کار نیست، تازه شروع ماجراست. بعد از این، لازم است برندتان را مدیریت (Brand Management)  و نگهداری کنید تا با الزامات بازار و نیازهای دائما در حال تغییر مشتریان همخوانی داشته باشد. بسته‌بندی، عناصر بصری و شعار برند از مواردی هستند که برای تازه و به روز نگه داشتن هویت برند شما بایستی در صورت نیاز تغییر کنند.

همچنین مدیریت تمام کانال‌های ارتباطی مابین برند و مشتریانش، خود ماجرایی پیچیده است! ممکن است این کانال‌ها آفلاین و یا آنلاین (دیجیتال) باشند؛ همان چیزی  که باعث پدید آمدن شاخه‌ای به نام دیجیتال مارکتینگ شده است.

 

ارزش ویژه برند

ارزش ویژه برند (Brand Equity)، همان تاثیری است که یک برند روی تصمیم مشتری برای خرید از آن دارد. ارزش ویژه برند، مجموعه‌ای از نقاط قوت و ضعف آن است و باعث می‌شود تا محصول/خدمت آن برند باارزش‌تر و یا برعکس، کم ارزش‌تر جلوه کند.

 

تجربه برند

تجربه برند (Brand Experience) همان پاسخ‌ها و احساساتی است که وقتی مشتری در تعامل با برند قرار می‌گیرد در او به وجود می‌آید.

 

اعتماد به برند

منظور از اعتماد به برند (Brand Trust) اشاره به میزان وفاداری مشتریان آن و ایمان داشتن‌شان به برند است. آیا از نظر مشتریان، برند شما طوری هست که تجربه‌ای قابل اتکا و با ارزش را برایشان فراهم کند؟ آیا مشتریان اطمینان دارند که شرکت شما با آنها رفتاری منصفانه دارد و به قول‌هایش عمل می‌کند و  بالاخره، اگر افراد از شما خرید کنند، آیا سربلند و خوشحال خواهند بود؟

 

جانمایی برند

جانمایی برند یا جایگاه برند (Brand Positioning)، به معنای موقعیت خاصی است که آن برند در بازار یا در ذهن مشتری دارد.

 

 

نکات مهمی که باید در برندسازی بدانید!

برندسازی هرچند بسیار مهم است، اما به تنهایی تضمین‌کننده روی دادن بهترین اتفاقات برای کسب وکارها نیست! پس به عنوان یک مدیر یا کارآفرین، خوب است این موارد را بدانید:

اشتباهات رایج درباره برند و برندینگ 

  • اینکه شما برندی دارید مجوزی برای گران فروشی نیست! در این خصوص باید توجه داشته باشید که مخاطبان هدف برندتان کدام قشر یا اقشار جامعه هستند. آیا شما خود را به عنوان یک برند لوکس در نظر می‌گیرید یا متوسط یا برندی معمولی؟ این مسئله، ارتباط تنگاتنگی با ارزش‌های برند و شناسایی درست بازار مخاطبان دارد. صرفا چون یک برند دارید دلیلی بر گران‌فروشی نیست.

 

  • بین برند بودن و حسن شهرت و محبوبیت داشتن تفاوت هست. درست مثل بعضی از بازیگران که مشهور هستند اما حسن شهرت ندارند و در واقع فقط شناخته شده هستند؛ اما محبوب نیستند. برند شما تنها با داشتن اسمی که به گوش همه رسیده طرفدار پیدا نخواهد کرد و شما باید روی کیفیت و ارتباط با مشتریان کار کنید.

 

  • برند همان لوگو، آرم یا نمادهای دیگر نیست. همه این موارد می‌توانند اجزای بصری یک برند باشند، اما به تنهایی طراحی کردن یک لوگو مساوی با برند داشتن نیست! شما بایستی به خلق ارزش دست بزنید و یک شخصیت برای کسب‌وکارتان درست کنید.

 

  • برند و علامت تجاری (Trade Mark) یکسان نیستند. هر دوی این موارد قابل ثبت هستند، اما علامت تجاری صرفا یک مورد قانونی و بی‌روح است؛ ولی برند انبوهی از مفاهیم، تجربیات، احساسات و خاطرات را پشت سر خود دارد. در واقع، برند را می‌توان روح یک کسب‌وکار دانست و باقی چیزها مثل استخوان‌بندی و کالبد بیرونی آن هستند.
  • برند شما زیرمجموعه کسب‌وکار یا شرکت شماست. برند بایستی در راستای همان ارزش‌های بزرگتر کسب‌وکاری و سازمانی طراحی شود.

 

 

 

انواع مدل‌های برندینگ را بشناسید

برای اینکه بتوانید تمام اجزای برندینگ را به بهترین شکلی هماهنگ با هم پیش ببرید و چیزی از قلم نیفتد، خوب است از مدل‌های برندینگ استفاده کنید. این مدل‌ها طی سالیان توسط بازاریابان خلق شده‌اند و هدف از کاربرد آنها، این است که بدایند برندینگ چیست و روی وظایفی تمرکز کنید که برای موفقیت کسب‌وکار در بازار ضروری‌اند. شما بایستی بعد از مطالعه کامل، مدلی را انتخاب کنید که بیشتر با کسب‌وکارتان همخوانی دارد.

 

استراتژی برند چتری (Umbrella Brand Strategy)

اصطلاح برندسازی چتری برای توصیف چند برند استفاده می‌شود که متعلق به گروه محصول‌های خاصی از یک کسب‌وکار هستند. از همین تعریف اولیه می‌توان حدس زد که چنین استراتژی‌ای بیشتر مناسب شرکت‌های بزرگ یا شرکت‌هایی است که با سایرین ادغام می شوند.

ممکن است شرکت یا کسب‌وکاری، چندین استراتژی برای برندینگ چتری خود و زیر مجموعه‌هایش داشته باشد. در این حالت از برندینگ چتری، به جای برندسازی مجدد یا ریبرندیگ استفاده می‌کنند. بزرگترین مزیت برندینگ چتری این است که طبقه‌بندی محصول را در بازار آسان می‌کند. اگر شرکت از نوع کنگلومرا باشد، روند افزودن محصولات جدید به کاتالوگ تسهیل می‌شود.

اما، قبل از تصمیم به اتخاذ این استراتژی برندسازی، باید کار را با ترسیم یک ساختار مستحکم هرمی شروع کنید تا مشخص شود که آیا این ساختار، ارزش سرمایه‌گذاری برای گسترش یافتن را دارد یا خیر. به عنوان نمونه، گروه غذایی نستله را در نظر بگیریم.  برندهای متعددی زیر چتر (یا شرکت مادر- همان شرکت فرانسوی نستله) وجود دارد.

علاوه بر برندهای فرعی که محصول‌شان کاملاً مشخص است، (مانند Nespresso یا Häagen-Dazs)، می‌توانید برندهای چتری متعددی مانند Maggi یا Felix (غذای حیوانات خانگی) را نیز پیدا کنید.

گروه غذایی نستله هیچ‌گاه برای تبلیغ برندهای غذای حیوانات خانگی خود آنها را با دو برند فرعی نام برده اولی در یک جایگاه قرار نمی‌دهد؛ یعنی از پیام‌های تبلیغی مشابهی برای فروش هر چهار برند استفاده نمی‌کند. با این حال، دو برند دومی هم بخشی از همان شرکت نستله هستند.

پس درمی‌یابیم که توسعه مدل برند چتری کار آسانی نیست. قبل از این کار باید از این موارد اطمینان حاصل کنید که:

  • برند شما همیشه نسبت به ماهیت خودش وفادار می‌ماند.
  • برند کاملا قابل تشخیص است،
  • برند انتخابی، ویژگی‌های مثبت برند مادر را به هر محصول جدیدی که به کاتالوگ اضافه ‌شود، منتقل می‌کند.
  • به عبارت دیگر، هدف شما این است که تعداد زیادی از برندها را تحت یک عنوان قابل شناسایی کنید.

 

مدل کلید برند (Brand Key)

معرفی کردن تمام خدمات/ محصولات متنوعی که شما در یک شرکت ارائه می‌دهید، آنهم به صورتی که تحت یک برند واحد دربیایند کار راحتی نیست. اما با استفاده از مدل کلید برند می‌توانید تمام زاوایای شرکت خود را به شکلی تجزیه و تحلیل کنید تا ببینید کدام حوزه‌های آن نیازمند توجه بیشتری هستند و استراتژی هدفمندتری را تدوین کنید.

از جمله اصلی‌ترین مزایای این مدل عبارتند از:

  • ببینید هر برندی چگونه به کسب‌وکار شما ارزش اضافه می‌کند.
  • جانمایی کنونی برند خود را در بازار بدانید.
  • کانال‌های دیجیتالی را برای افزایش و ارتقای نقاط تعامل برند خود با مخاطبان انتخاب کنید.
  • خواهید دانست برای جواب‌دهی به نیازهای مشتریان بالقوه خود چه کار باید بکنید.

مدل کلید برند در 9 سطح مشخص اجرا می‌شود. ابتدا باید جوهره برند خود را تعریف کنید، مزایایی که برای مشتریان‌تان دارد، ارزش‌هایی که برند شما نمایندگی می‌کند، دلایلی که افراد بایستی به وعده‌های برندتان باور داشته باشند و نیز ارزش پیشنهادی فروش منحصر به فرد برندتان را تعیین کنید.

به عبارت دیگر این مدل به شما کمک می‌کند تا بیش از هر چیز، برند خود را بشناسید.

سپس، در مرحله بعدی، شما را به این سو می‌برد که نگاه عمیقی به محیط رقبای خود داشته باشید و ببینید مشتریان به جز شما چه جایگزین‌های دیگری را می‌توانند در بازار پیدا کنند؟ خریدار هدف شما کیست؟ و شما در مورد این دسته از خریداران چه می‌دانید؟ ارزش‌ها و مزیت‌هایی که برندتان را روی آنها استوار کرده‌اید کدامند؟

کلید برند، ابزاری است تا با استفاده از آن شرکت‌تان، مشتریان، و برندهای رقیب را تجزیه کنید. در واقع، تنها از طریق بدست آوردن شناخت عمیق در تمام دسته‌بندی‌های یاد شده است که می‌توانید جانمایی درست برندتان را پیدا کنید.

 

مدل کهن الگوهای 12 گانه یونگ (12 Archetypes)

کارل گوستاو یونگ، روانکاو و روانشناسی برجسته سوییسی، مبدع کهن‌الگوهای 12 گانه‌ای است که برای توضیح الگوهای جهانی رفتار می‌توان به کار بست. گفته می‌شود که با مطالعه در مورد این کهن‌الگوها می‌توان خود را شناخت و دانست که در کدام دسته‌بندی رفتاری جای داریم.

فهرست کهن‌الگوها عبارتند از:

  • خالق: بیش از هر چیزی روی خلق و ابداع کردن متمرکز است.
  • حاکم: اهداف را مشخص کرده و مسیری را که باید دنبال کرد تعیین می‌کند.
  • مراقبت‌کننده: بیش از اینکه مراقب خودش باشد، از دیگران مراقبت می‌کند.
  • متواضع: ویژگی‌های شخصیتی محجوب و متواضع دارد.
  • احمق: می‌داند چگونه خودش را سرگرم کند.
  • عاشق: مشتاق پرشور با رفتار عاشقانه واقعی است.
  • قهرمان: برای قدرت و افتخار تلاش می‌کند.
  • جادوگر: آینده‌نگر و ایده‌آلیست است.
  • شورشی: برخلاف هنجارها و قراردادهای اجتماعی رفتار می‌کند.
  • کاشف: همیشه از چیزهای جدید استقبال می‌کند.
  • مرد خردمند: کنجکاو و باهوش است.
  • معصوم: در همه چیز خوبی می‌بیند.

 

اما حقیقت این است که این کهن‌الگوها بسیار فراتر از توصیف روان انسان هستند. در واقع، امروزه از آنها برای توصیف برندینگ چیست، نحوه ارتباط ما با برخی برندها و دلیل اجتناب از برندهای دیگر استفاده می‌شوند. کهن‌الگوهای پنهان در هویت برندها از جمله دلایلی است که باعث می‌شود ما خود را به  یک نام تجاری نزدیک‌تر از دیگری حس کنیم.

کافی است  شرح کوتاهی از هر کهن‌الگو را بخوانید تا  با یک برند ارتباط برقرار کنید. مثلا:

برندهایی مثل آدیداس و نایک از نوع قهرمان هستند. هر دوی آنها از شجاعت و اراده صحبت می‌کنند و  به مهارت‌هایی که از طریق سخت‌کوشی به دست می‌آیند افتخار می‌کنند.

برندهای National Geographic و The North Face از نوع کهن‌الگوهای کاشف هستند. آنها همیشه چشم به خارج از منطقه راحتی خود داشته و  پیام شجاعت و ماجراجویی را به اشتراک می‌گذارند.

از جمله برندهای خالق، اپل و یوتیوب هستند که همیشه به دنبال ایجاد چیزهای جدید و به اشتراک‌گذاری آنها با دیگرانند.  هدفشان این است تا دیگران را ترغیب کنند که در مورد خود صحبت کنند.

برندهای حاکم، شَنِل و مرسدس بنز هستند. این برندها برتری و کنترل را به نمایش می‌گذارند و به رضایت از موفقیت در هر جنبه‌ای از زندگی اعتقاد دارند.

مشخص کردن موقعیت برند و ویژگی‌های شخصیتی آن، باعث می‌شود که به طور طبیعی، همراستا با مخاطبان هدف خود قرار بگیرید. در نتیجه، قادرید تا لحن و نگرش ارتباطی برند خود را شکل بدهید و ارتباطات پایداری با مشتریان خود ایجاد کنید.

کار با 12 کهن‌الگو محدود به انتخاب چند ویژگی نیست. بلکه در اصل بایستی شخصیت،  طرز تفکر، عقیده و باورهای استوار برندتان را شکل بدهید. به این ترتیب، به برند خود وجهه‌ای انسانی می‌بخشید تا افراد راحت‌تر با آن ارتباط برقرار کنند.

 

مدل هرم برند

این مدل برای شرکت‌های نوپایی مفید است که تازه قرار است وارد بازار شوند. مدل هرم برند در درک ارزش‌ها و مزایای اصلی شرکت کمک‌تان می‌کند.

اساساً مدل هرم برند، ملموس‌ترین جنبه‌های برند را آشکار کرده و شما را به سمت ماهیت اصلی برند راهنمایی می‌کند. این مدل از پنج طبقه تشکیل شده است:

  • ویژگی‌ها: محصول چه کاری انجام داده و آن کار را چگونه انجام می‌دهد؟
  • مزایای عملکردی: چرا مشتریان شما باید از محصول شما استفاده کنند و نتیجه مورد انتظار چیست؟
  • مزایای عاطفی: محصولات شما چه احساسی در مشتری ایجاد می‌کند؟
  • شخصیت برند و ارزش‌های اصلی: خریدار ایده‌آل شما کیست و مهم‌ترین ارزش‌هایش چه‌ها هستند؟
  • جوهره برند: مهمترین ویژگی‌های برند شما، آنهایی که واکنش عاطفی را در مشتریان شما برمی‌انگیزند، چیست؟

مزیت اصلی کار با این مدل این است که به ماهیت برند شفافیت می بخشد. به عبارت دیگر، به کسب وکارها کمک می‌کند تا اهداف و مقاصد خود را بهتر درک کنند و در نتیجه، استراتژی برند شرکت را روشن می‌کند.

 

نتیجه‌گیری

در این مطلب در مورد برندسازی و برندینگ چیست صحبت کردیم. گفتیم که هدف همه کسب‌وکارهای روی کره زمین کسب سود است، و کسب سود از طریق جمع کردن مشتری حاصل می‌شود. برندینگ یکی از قدم‌های لازم برای شناساندن خودتان به مشتریان و حفظ و وفادار کردن آنهاست. البته برندسازی مزایای دیگری هم دارد، مثل جذب سرمایه‌گذار، علاقمندسازی متخصصان و کارمندان کاربلد برای همکاری با شما و ایجاد جایگاهی خاص در ذهن مخاطبان خدمات و محصولاتتان.

اصل اساسی برندسازی این است که باید داستانی برای مشتری تعریف کنید که با ارزش‌ها و علاقمندی‌ها یا نیازهای او جور باشد. بعد از برندسازی اولیه، فعالیت‌های شما جنبه‌های تخصصی‌تر و پیچیده‌تری نیز به خود می‌گیرد، حالا شما باید یکپارچه‌سازی، نگهداری و برندسازی مجدد (ریبرندینگ) را هم (در صورت لزوم) انجام بدهید. البته ریبرندینگ در ایران شاید چندان شناخته شده نباشد، اما می‌توان مثال‌هایی از آن را در میان کسب‌وکارهای ایرانی هم پیدا کرد که نیاز به مشورت گرفتن از مشاور برندینگ و بازاریابی دارد.

به مرور با تعامل و شناختی که از مشتریان بدست می‌آورید، برند شما و فعالیت‌های برندسازی‌تان بالغ خواهد شد و این بلوغ در وب‌سایت، اپلیکیشن، رسانه‌های اجتماعی، رویدادها و هر آن چیز مرتبط با برند بایستی احساس شود.

هرچند نمی‌توانید کنترل 100% روی برداشت مردم از برند خود داشته باشید، اما می‌توانید قبل از هر اقدامی به تمام جنبه‌های آن فکر کنید. برای به حداکثر رساندن ارائه تصویری مثبت از برند، برندسازی را جدی بگیرید و صادقانه برای آن تلاش کنید!