آگوست 27, 2023

بررسی نظری درباره بازاریابی حسی

بازاریابی حسی یک استراتژی است که تأثیر قابل توجهی بر حس‌های مصرف‌کننده دارد و تأثیری بر روی ادراک، داوری و رفتار آن‌ها دارد. هدف اصلی این تکنیک بازاریابی ارتباط مستقیم با مغز مصرف‌کننده است، علاقه‌مندی ایجاد کرده
THEORETICAL SURVEY ON SENSORY MARKETING

فهرست مطالب

بازاریابی حسی یک استراتژی است که تأثیر قابل توجهی بر حس‌های مصرف‌کننده دارد و تأثیری بر روی ادراک، داوری و رفتار آن‌ها دارد. هدف اصلی این تکنیک بازاریابی ارتباط مستقیم با مغز مصرف‌کننده است، علاقه‌مندی ایجاد کرده و آن‌ها را وادار به خرید یک محصول خاص می‌کند، این‌گونه ارتباطی بین مشتری و محصول ایجاد می‌کند. با توجه به نقش حیاتی که پنج حس در زندگی انسان ایفا می‌کنند، تأسیس برندهایی که درجه بالایی از اهمیت دارند، عاملی حیاتی در بازار در حال رشد مداوم است. علاوه بر این، برندهای حسی به توسعه ارتباط حسی قوی با مشتریان کمک می‌کنند. ادبیات مرتبط با بازاریابی حسی پنج عنصر متمایز را شناسایی می‌کند، جا‌آوردهای حسی که در آن‌ها تحریک‌های حسی ایجاد می‌شود و مصرف‌کنندگان تأثیر می‌پذیرند: بصری (دیداری)، جویایی (بویایی)، شنوایی (شنوایی)، لمسی (لمس) و ذایقه‌ای (طعم). این عناصر حسی عبارت‌های حسی را ایجاد کرده و در ادراک زمین‌گذاری شده تأثیر دارند و در نهایت رفتار مصرف‌کننده را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

 

مقدمه

همانطور که معمولاً جزء طبیعت انسانی است، بسیاری از مصرف‌کنندگان تصمیمات خرید خود را بر اساس احساسات، احساسات و تصویر ذهنی که پس از استفاده از یک محصول خاص تجربه می‌کنند، می‌گیرند. بازاریابان در سراسر جهان ترندهای بازاریابی مبتنی بر احساسات انسانی توسعه داده‌اند، با در نظر گرفتن حسی مانند زمان سپری شده در یک فروشگاه، رضایت حاصل از خرید، اولویت‌بندی، انتخاب بازاریابی خرده‌فروشی، پرونده‌های فروشگاه، رضایت حاصل از محصول یا خدمت، خواسته، بازاریابی متمرکز بر مصرف، تصمیم‌گیری بر اساس سبک‌ها، خواسته و علاقه مصرف‌کننده. مطالعات متنوعی درباره رفتار مصرف‌کنندگان در ارتباط با حس‌هایشان انجام شده است که به مفهوم ‘بازاریابی حسی’ منجر شده است. این نوع بازاریابی تلاش می‌کند تا حس‌های مصرف‌کننده را تحت تأثیر قرار دهد و ادراک، داوری و رفتارشان را تحت تأثیر قرار دهد. هدف نهایی بازاریابی حسی ارسال یک پیام مستقیم به مغز مصرف‌کننده است، جلب علاقه و وادار کردن آن‌ها به خرید یک محصول خاص، و از طریق این کار ایجاد ارتباطی بین مشتری و محصول. با این حال، این ترند نوآورانه در بازاریابی باعث شده که مصرف‌کنندگان احساساتی چون گیجی، ناامیدی، خستگی و تردید بیشتری نسبت به گذشته داشته باشند. از آنجا که پنج حس نقش حیاتی در زندگی انسانی دارند، تأسیس برندهایی که تجربیات حسی را اولویت می‌دهند، یک عامل کلیدی در یک بازار با برندهای روزافزون است. برندسازی حسی به تأسیس یک ارتباط حسی قوی با مشتری کمک می‌کند و به حل بسیاری از چالش‌های تبلیغاتی که در بازار حاضر وجود دارد، کمک می‌کند. به عبارت دیگر، برندسازی حسی به عنوان ابزاری مؤثر در ارتباطات بازاریابی ثابت شده است. پژوهش‌گران متوجه شده‌اند که محصولات با مؤلفه‌های حسی بیشتر برندهای بهتری ایجاد می‌کنند.

 

پیاده‌سازی استراتژی‌های بازاریابی حسی و رفتار مصرف‌کننده

بر اساس تحقیقات انجام شده توسط شمیت، لیندستروم و کوتلر، مصرف‌کننده اغلب به سمت یک برند خاص جذب می‌شود به دلیل تجربه حسی آن. مطالعات بیشتر لیندستروم و کوتلر نشان می‌دهند که تفهم ما از دنیا بر اساس تجاربی است که از طریق حس‌هایمان کسب می‌کنیم. این یک حقیقت مستقر شده است که حس‌های ما قدرت زیادی برای تحریک احساسات دارند. با درک دقیق تجربیات حسی مصرف‌کننده و تأثیر آن بر محصول، تولیدکنندگان می‌توانند برندهای منحصربه‌فردی با لمس شخصی ایجاد کنند. در دوران مدرن، بازاریابان از برندسازی حسی یا برندسازی عاطفی به عنوان یک استراتژی بازاریابی استفاده می‌کنند تا ارتباط قوی‌تری بین مصرف‌کننده و برند برقرار کنند. پنج حس و بیان آن‌ها، به‌عبارت دیگر بصری (دیداری)، جویایی (بویایی)، شنوایی (شنوایی)، لمسی (لمس) و ذایقه‌ای (طعم)، در این زمینه بسیار حیاتی هستند.

 

حس بصری (بینایی)

بینایی جنبه‌ای حیاتی در زندگی‌های ما دارد و نقشی کلیدی در فعالیت‌های روزمره ما ایفا می‌کند. به‌طور مشابه، در دنیای بازاریابی، بینا به عنوان قوی‌ترین حس و ابزار قوی موردنظر است. بیش از 80٪ از ارتباطات تجاری و خرید از طریق حس بینا منتقل می‌شوند. ضروری است که تیم‌های خلاق از توانایی‌های تخیلی و هنری خود به‌طور کامل استفاده کنند تا کمپین‌ها و پیام‌های جذاب بصری را طراحی کنند که می‌تواند دل و ذهن مصرف‌کننده را جلب کند. با استفاده از لوگوها، ایجاد کد رنگی، طراحی بسته‌بندی جذاب و توسعه استراتژی برندینگ، می‌توان هر محصولی را به صورت جذاب بصری تراز کرد.

درباره بینا صحبت می‌کنیم، چشم مهمترین عنصر این حس است. عدسی نور را از طریق شبه‌شفافیت ویتره‌آبی که ماده‌ای شفاف و ژل‌مانند است که پشت چشم پر شده و شبکیه را پشتیبانی می‌کند، تمرکز می‌کند. شبکیه تصویری را که کرنیا تمرکز می‌کند از طریق عدسی داخلی چشم دریافت کرده و این تصویر را به سیگنال‌های الکتریکی تبدیل می‌کند که توسط عصب بینایی به مغز منتقل می‌شوند. این فرآیند به ما امکان می‌دهد تا ببینیم. بینا به عنوان یک ابزار حیاتی می‌ماند چرا که ما را از لحظه بیدار شدن تا زمانی که به رختخواب می‌رویم، همراه می‌کند. ما در هر لحظه زندگی خود به بینا خود اعتماد داریم چرا که امکان ایجاد تصویر ذهنی از لحظات روزمره مان را فراهم می‌کند.

همان‌طور که این نقل قول مشهور می‌گوید، “اولین انطباق مهم است!” مسئولیت نهایی کارگردانان خلاق و تیم‌ها بر عهده دارند که تصویر کاملی را ایجاد کنند که می‌تواند توجه مصرف‌کننده را جلب کند. با نگاه کردن به تصویر، آن‌ها باید قادر باشند پیام را درک کرده و تأثیر جذابی ایجاد کنند. جذابیت بصری یک محصول می‌تواند به طور قابل توجهی بر فرآیند تصمیم‌گیری مصرف‌کننده تأثیر بگذارد و بنابراین، ایجاد کمپین‌های جذاب بصری امری حیاتی است. تیم خلاق باید به حس مختلفی نظیر مخاطبان هدف، ارزش‌های برند و پیشنهاد فروش منحصر به فرد محصول توجه کند. آن‌ها باید از خلاقیت، تخیل و مهارت‌های هنری‌شان برای توسعه کمپین‌ها استفاده کنند که می‌تواند تأثیری دائمی بر مصرف‌کننده ایجاد کند.

 

حس شنوایی (شنوایی)

به گفته پیتر دراکر، “مهم‌ترین چیز در ارتباطات، شنیدن آنچه گفته نشده است.” بدون شک، شنوا یکی از حس‌های حیاتی‌ترین است که انسان‌ها دارند و نقش قابل توجهی در زندگی روزمره‌ای‌مان ایفا می‌کند. گوش انسان قادر به تشخیص گستره‌ای از صداها است، که از حداقل 16 چرخه در ثانیه تا حداکثر 2800 چرخه در ثانیه متغیر است. علاوه بر این، صدا به عنوان یک عنصر ضروری در برندینگ و بازاریابی شناخته شده است و به عنوان یک استراتژی برای افزایش تصویر برند عمل می‌کند. هنگام استفاده مناسب، صدا می‌تواند هویت منحصر به فردی برای یک برند ایجاد کند، که می‌تواند به آن کمک کند که از جمع برجسته شود.

صدا توانایی تأثیر بر فرآیند تصمیم‌گیری ما را دارد و همچنین به طور قابل توجهی بر نگرش‌ها و رفتارهای ما نسبت به محصولات و خدمات تأثیر می‌گذارد. مطالعات نشان داده‌اند که صدا می‌تواند تأثیر قوی بر عادات خرید و سایر رفتارهای ناخودآگاه ما داشته باشد. به عنوان مثال، موسیقی توانایی دارد که ما را سرزنده کند و خلق خلق و خوی بهتری را ایجاد کند، به همین دلیل اغلب در کمپین‌های بازاریابی برای ایجاد پاسخ عاطفی مثبت در مصرف‌کنندگان استفاده می‌شود.

در بازاریابی، صدا به عنوان یک ابزار ضروری برای ارتباط با نیازهای ناخودآگاه مصرف‌کنندگان مورد نظر محسوب می‌شود. از آنجایی که مصرف‌کنندگان نیازها و ترجیح‌های مختلفی دارند، استفاده مؤثر از صدا برای اتصال با آن‌ها به صورت عمیق‌تر بسیار مهم است. با این کار، برندها می‌توانند ارتباط عاطفی با مخاطبان هدف خود ایجاد کرده و از طریق آن اعتماد و حمایت در طولانی‌مدت را تقویت کنند.

 

حس چشایی (طعم ومزه)

ارتباط دادن طعم غذا با ترجیحات مصرف‌کنندگان وظیفه‌ای دشوار است؛ زیرا آنچه که یک نفر خوشمزه می‌یابد، به طعم‌های دیگری ترجیح نمی‌دهد. رقابت در صنعت غذایی همیشه شدید است و این موجب می‌شود که باید راه‌های نوآورانه‌ای برای بهبود طعم غذای خود به صورت سالم نسبت به رقبا پیدا کنید. به عنوان مثال، کوکا کولا از خود تجربه‌ای به نام “لهجه” یا “ترشیجه” ارائه می‌دهد که به محض یک گلچین، هویت متمایزی را برای خود ایجاد می‌کند. طبق مطالعات، برای لذت‌بردن از طعم، حس دیگری نیز نظیر محیط و نحوه سرو غذا باید به طور قابل توجهی مؤثر باشند. به عنوان مصرف‌کنندگان، همیشه تمایل داریم تا چیزهای جدید را امتحان کنیم، به ویژه اگر طعم آن‌ها به سلیقه ما باشد. حتی اگر همان غذایی که هر روز مصرف می‌کنیم باشد، مثل مرغ سرخ‌شده، اگر در منو به نام مرغ سرخ‌شده با یک تغییر ظاهر شود، بدون شک بیشتر جذب می‌کند. به همین دلیل، بسیار مهم است که مالکان رستوران‌ها نام‌های خلاقانه و رنگارنگی ارائه دهند تا مشتریان بیشتری جذب کنند. پس از پیاده‌سازی این رویکرد استراتژیک، فروش رستوران‌ها 27 درصد افزایش یافته است. تحقیقات اضافی مارتین لیندستروم نشان می‌دهد که 16 درصد از شرکت‌های فورچون 1000 ذائقه‌پذیری را به برند خود اضافه کرده‌اند تا رشد فروش را تقویت کنند.

 

حس جوی (بویایی)

از پنج حس، بو حافظه‌ای استثنایی دارد. این حس همیشه حضور دارد و عطر و بویش در هوا باقی می‌ماند. اوایل یک عطر کوچک می‌تواند خاطراتی را فراخوانی کند. برخلاف سایر حس‌ها، چشم‌ها می‌توانند بسته شوند، گوش‌ها می‌توانند پوشیده شوند، انسان ممکن است از تجربه کردن طعم امتناع کند، اما بو همیشه حاضر خواهد بود. بو یک مؤلفه حیاتی در ارتباط موفق است و به 45 درصد نرخ موفقیت برند مشارکت دارد. این یک چیز است که درون ما باقی می‌ماند و یک حافظه دائمی ایجاد می‌کند. غذای مورد علاقه‌مان، بوی مادربزرگ‌هایمان، عطر بارانی که خاطرات شیرینی را به ذهن می‌آورد، یا بوی گل‌ها که احساسی از اندوه را ترتیب می‌دهد – همه این خاطرات به بو مرتبط هستند.

بو با احساسات ما همراهی می‌کند و تأثیر قابل توجهی بر رفتارهای ما دارد. همان برند عطر برای ما احساس خوب، حساسیت و احیا می‌کند و به همین دلیل مکرراً استفاده می‌شود. بو نقش حیاتی در ایجاد مشتریان وفادار و تصمیمات خرید دارد. این همچنین سبب خوشحالی، رضایت، به‌انجام رساندن و آرامش ما می‌شود. بو می‌تواند تصویر طولانی‌مدت یا کوتاه‌مدتی را در ذهن مشتری ایجاد کند. بوهای جذاب حافظه طولانی‌مدت ایجاد می‌کنند و مشتریان به احتمال زیاد آن‌ها را به قسمتی از روزمره‌شان تبدیل می‌کنند.

وقتی تجربیات عاطفی خود را به یک بو خاص مرتبط می‌کنیم، تصاویر قابل یادآوری مرتبط با آن بو را به یاد می‌آوریم. این می‌تواند به استراتژی‌های بازاریابی طولانی‌مدت یا کوتاه‌مدت مرتبط شود. بنابراین، بو دارای پتانسیل زیادی برای ایجاد تصویر برند دائمی در ذهن مشتری دارد. این توانایی بو در برقراری ارتباط با مشتری را که به میزانی فراتر از ویژگی‌های فیزیکی محصول است، نباید نادیده گرفت. حس بو یکی از حس‌های به غفلت گرفته شده در بازاریابی است، اما نباید از آن کمک گرفت. بو دارای توانایی است که احساساتی را به وجود آورد که می‌تواند رفتار مصرف‌کننده را تحت تأثیر قرار دهد و تأثیری دائمی در ذهن مشتری ایجاد کند.

 

حس لامسه (لمس)

لمس، به‌عنوان اولین حسی که به دست می‌آوریم، در بسیاری از روابط موفق به عنوان یک ابزار مخفی ثابت شده است. در بدن انسان، لمس به‌عنوان بزرگترین عضو حسی در نظر گرفته می‌شود. علاوه بر این، حس لمسه در ارتباط با ساخت برند حتی 25 درصد را به اشتراک می‌گذارد. احساس شادی یا آرامش که از طریق لمس احساس می‌شود، واقعاً شگفت‌انگیز است. به همین ترتیب، به سادگی اجازه دادن به مصرف‌کننده برای لمس محصولات، انرژی مثبتی را در داخل فروشگاه ایجاد می‌کند و موجب افزایش نگرش مثبت در خرید می‌شود.

در دنیای امروز با توسعه سریع در فناوری، صفحات لمسی شیوه زندگی انسان‌ها را به طور قابل توجهی تغییر داده‌اند. با همه چیز در دسترس از طریق لمس یک دکمه، خرید از طریق دستگاه‌های صفحه‌لمسی مشتری را تشویق می‌کند که با محصول آنلاین به صورت نزدیک‌تر تعامل داشته باشد. به خصوص وقتی از وسایل الکترونیکی مانند تلفن‌های همراه، کامپیوترها و استریوها صحبت می‌شود، طبیعی است که انسان لمس کند و با تمام گزینه‌های موجود در آن محصول خبره شود.

امکان لمس محصولات برای مصرف‌کننده نگرش مثبتی نسبت به خرید آیتم ایجاد می‌کند که اگر لمس اجازه داده نشود، این امر ممکن نبود. اجازه دادن به مشتریان برای لمس محصولات، نه تنها آن‌ها را به خرید تشویق می‌کند، بلکه یک ارتباط با محصول ایجاد می‌کند و اعتمادی به کیفیت محصول می‌سازد.

مصرف‌کنندگان تمایل دارند به‌صورت بی‌همتا خرید کنند، بنابراین حیاتی است که محیط فروشگاه برای مشتری دوستانه باشد و جوی شاد و بی‌همتا برای مشتری ایجاد شود تا او به‌طور آزادانه خرید کند. محدودیت‌ها در یک فروشگاه می‌توانند مشتریان را اذیت کنند، بنابراین اهمیت دارد که خرده‌فروشان جو دوستانه خرید برای مشتری ایجاد کنند تا او به‌طور آزادانه محصولات را لمس و حس کند.

 

نظریه‌های مربوط به بازاریابی حسی

هدف از این تحقیق، بررسی پنج حس و شناسایی اجزاء بحرانی است که می‌توانند منجر به کشف‌های قابل توجهی در هر یک از آنها شوند. مطالعه با هاپتیک (لمس) آغاز می‌شود که شامل بررسی تعاملات هاپتیک بین فرد-محصول، فرد-فرد و فرد-محصول است. تحقیق نیز شامل بحث درباره مفهوم انزجار می‌شود. سپس به بررسی بو پرداخته می‌شود، با تمرکز بر ادراک و یادگیری. این به دنبال بررسی شنوایی و ذایقه می‌آید. به عبارت دیگر، به دلیل تحقیقات گسترده انجام شده در زمینه تبلیغات در گذشته، به بینایی توجه کمتری شده است. پنج حس به عنوان پایه‌ای مناسب برای بحث ما در مورد شناخت زمینه‌ای عمل می‌کنند، که به معنای شناختی است که در تجربیات حسی مشتاق می‌شود. شکل مرتبط به‌عنوان یک چارچوب مفهومی برای بازاریابی حسی تصویر می‌شود.

 

تصویر 1 از چارچوب مفهومی بازاریابی حسی اقتباس می‌شود.

 

 

ادراک نقش مهمی در تشکیل شناخت زمینه‌ای دارد.

نظریه “شناخت زمینه‌ای” به عنوان یک نظریه اساسی برای بازاریابی حسی ایستاده است. با وجود مطالعات گسترده در مورد این موضوع، هنوز تاکنون بحث قطعی در مورد اینکه ادراک چگونه تأثیری بر نگرش، رفتار و حافظه یک فرد می‌گذارد، وجود ندارد. با این حال، بحث‌ها در مورد اینکه آیا تفکرات یک فرد توسط ادراک او شکل می‌گیرد، به وجود آمده است. نظریه‌های سنتی در مورد شناخت ادعا می‌کنند که تفکر و ادراک به موجودیت‌های جداگانه‌ای تبدیل می‌شوند، اما دیدگاه جایگزینی می‌گوید که وضعیت جسمی، اعمال مکانی و شبیه‌سازی‌های ذهنی یک فرد به طور جمعی فرآیندهای شناختی را شکل می‌دهند. تعدادی از افراد به افزایش نظریه شناخت زمینه‌ای حمایت می‌کنند و تحقیقات اخیر در روان‌شناسی و بازاریابی به توسعه نظریه‌های شناختی زمینه‌ای کمک کرده‌اند. در حالی که برخی از محققان بازاریابی به این نظریه پرداخته‌اند، اما اصطلاح “شناخت زمینه‌ای” را به طور صریح در کارهایشان استفاده نمی‌کنند، اگرچه این نظریه همچنان به عنوان اساسی برای تحقیقاتشان باقی می‌ماند. با این حال، تعریف دقیق اصطلاحات وضعیت جسمی و اعمال مکانی هنوز ارائه نشده است.

 

نظریه جیمز-لانگ ارائه می‌کند که تجربیات عاطفی اصولاً به تغییرات جسمی برمی‌گردد، در حالی که بیانیه دیگری نشان می‌دهد که تجربه عاطفی یک فرد می‌تواند به وسیله حرکت عضلانی مرتبط تقویت یا ضعیف شود. مفهوم شناخت زمینه‌ای با مطالعات روان‌شناسی درباره نگرش‌ها دوباره مطرح شده است، به ویژه نحوه‌ای که نگرش‌ها می‌توانند تنوعی از نمایش‌ها داشته باشند، که نمایش‌های جسمانی مهم‌تر از نمایش‌های ذهنی باشند. توسعه‌های اخیر در علوم اعصاب، مانند کشف نورون‌های آینه‌ای و مشاهده فعالیت آنها در سیستم‌های حرکتی میمون‌ها و افراد دارای آسیب مغزی، منجر به بازگشت شناخت زمینه‌ای شده است. مشاهده شده است که مناطق مشغول فعالیت‌های حرکتی و حسی بر روی فعالیت‌های ادراکی کاملاً مانند شناسایی محرک نیز مشغول به کار هستند.

 

شناخت زمینه‌ای و مجازات‌ها

استفاده از مجازات‌ها در حوزه‌ی شناخت زمینه‌ای به یک نقطه مهم تبدیل شده است. برخی از مجازات‌ها، مانند آنهایی که در تجربیات حسی مانند بوی ماهی یا احساس گرما ظاهر می‌شوند، توجه ویژه‌ای را به خود جلب کرده‌اند. تحقیقات نشان داده است که نگه داشتن یک فنجان گرم می‌تواند تصمیمات یک فرد را تحت تأثیر قرار دهد و احتمال خرید هدایا برای دیگران به جای خود را افزایش دهد. علوم اعصاب این یافته را با نشان دادن که اینسولا، مسئول پردازش گرمای فیزیکی و گرمای اجتماعی به معنای اعتماد، در این فرآیند تصمیم‌گیری شرکت دارد، تأیید کرده‌اند. در حالی که برخی از مجازات‌ها که احساسات پیچیده‌تری را نمایش می‌دهند، ممکن است پایه‌ای نقیص داشته باشند، دیگران مانند بوی ماهی می‌تواند اشتباه ایجاد کند. این ارتباط دوطرفه میان شک و بوی ماهی نشان می‌دهد که وقتی کسی مشکوک است، بوی ماهی تشخیص داده می‌شود. به همین ترتیب، ارتباط میان احساس سردی و احساس تنهایی نیز دوطرفه است. گرچه تحقیقات کنونی تنها سطح کمی از شناخت زمینه‌ای را کشف کرده‌اند و بسیاری از موارد هنوز نیاز به کشف دارد، اما مطالعات نشان داده‌اند که ادراک نقش مهمی در شناخت ایفا می‌کند. تحقیقات بیشتر برای درک اینکه ادراک چگونه بر یادگیری تأثیر می‌گذارد، چگونه احساسات جسمانی به اطلاعات غیراجزایی مرتبط است، و تا چه حد دانش زبان در تجربه جسمانی ریشه می‌کند، ضروری است.

 

آخرین کلام

در طول این مرور، نویسنده سعی می‌کند که اجزا و مفاهیم اصلی بازاریابی حسی را شناسایی کند و به دنبال یافتن تئوری اساسی برای استراتژی‌های بازاریابی حسی باشد، که ممکن است تحقیقات بیشتری را در این زمینه مشخص ایجاد کند. مقالات تحقیقاتی بیشتر فرصت و منابعی را برای تولید ایده‌های نوآورانه فراهم می‌کنند و در عین حال تأثیر قابل توجهی دارند. بازاریابی حسی یک حوزه است که نیازمند تحقیقات گسترده و تجزیه و تحلیل است.

 

References

Alpert M., Alpert J. and Maltz E. 2005. Purchase occasion influence on the role of music in advertising. Journal of Business Research, 58(3), 369-376.

Barsalou, L. W. 2008. Grounded cognition. Annual Review of Psychology, 59(1), 617–645.

Batema, C., 2011. ” Five senses theme idea”. Available at: www.ehow.com/info-8074071-five-sensestheme- idea.html

Bone P. F and Ellen‚ P. S. 1999. Scents in The Marketplace: Explaining a fraction of olfaction. Journal of Retailing‚75(2) ‚ 243–262.

Costa M. F.‚ Patricia‚ Z. Natasha‚ R. Jessica‚ A and Maria‚G.V. 2012. Sensory marketing: consumption experience of the Brazilian in the restaurant industry. International Journal of Business Strategy‚ 12(4), 165-171.

Djurovic, V., 2008. ”Sensorial branding-the future of brand building”. 22 sep 2008 available at :http://labbrand.com/ english/news-and articles.php

Dissabandara, D. R. and Dissanayake, D.M.R., 2019. “Theoretical overview on sendory marketing”. International Journal of Current Research Vol. 11, Issue, 07, pp.5361-5364, July, 2019  DOI: https://doi.org/10.24941/ijcr.35803.07.2019

Haghigi M.‚ Saeed Nia H. and KyanoushGhavin G. 2011. The role of emotional satisfaction on customer behavioral tendencies associated with service quality in the hotel industry. No: 12, pp: 45-62.

Harrop, S. 2007. ”What role can sensory branding  play in online marketing?”. 4 June 2007 available at: http:// econsultancy.com/uk/blog/1292-what-role-can-sensory- branding-play-in-online-marketing.

Hulten B. 2013. Sensory cues as in-store innovations: Their impact on shopper approaches and touch behavior. Journal of Innovation Management‚ 1(1)‚ 17-37.

Hultén, B. 2011. Sensory marketing: the multi-sensory brand- experience concept. European Business Review, 256-273.

Hultén, B., Broweus, N. and Van Dijk, M. 2008. Sinnesmarknadsföring. Kristianstad: Kristianstad boktryckeri AB

Ijzerman, H. and Semin, G. R. 2009. The thermometer of social relations. Psychological Science, 20, 1214–1220.

Isacsson, A., L. Alakoski, 2009.” Using multiple senses in tourism”. Third International Conference on „ sustainable Tourism development‟, Sweden, November 25th-27th

James, W. 1890. Principles of psychology, Vols. 1–2, New York: Dover.

Jayakrishnan S. 2013. Creating brand identity using human senses. Asia Pacific Journal of Research‚ 2(8), 223228 – http://ssrn.com/abstract=2346045.

Klosse P. R.‚ Riga J.‚ Cramwinckel A. B. and Saris W. H. M. 2004. The formulation and evaluation of culinary success factors (CSFs) that determine the palatability of food. Food Service Technology, 4‚ 107-115.

Kotler PH., Setiawan I. and Kartajaya, H. 2011. Marketing 3: From products to sustomers to the human spirit. translated by: Abdul Hamid Ibrahimi, SamadAali, Alireza Bafandehzendeh, elnaz Alizadeh Ashrafi, 1st volume, Ofoghe Danesh Press.

Krishna A. 2012. An integrative review of sensory marketing: Engaging the senses to affect perception. judgment and behavior. Journal of Consumer Psychology, 22(3), 332– 351.

Krishna A. and Schwarz N. 2014. Sensory marketing, embodiment, and grounded cognition: A review and introduction. Journal of Consumer Psychology‚ 24(2)‚ 159- 168.

Landau, M. J., Meier, B. P. and Keefer, L. A. 2010. A metaphor-enriched social cognition. Psychological Bulletin, 136, 1045–1067.

Lee, S. W. S. and Schwarz, N. 2011. Clean slate effects: The psychological consequences of physical cleansing. Current Directions in Psychological Science, 20, 307–311.

Lindstrom M. and Kotler P. 2005. Brand sense build powerful brands through touch, taste, smell, sight, and sound. New York, Free Press.

Lindstrom, M., 2005. ” Brand Sense: Build Powerful Brands through touch, taste, smell, sight and sound ”.New York, Free Press.

Mahmoudi M.‚ Ahmadinejad M. and Nezami P. 2012. Sensory Brand: Studying Relationship between 5 Senses and Brand Value at World‟s100 Top Companies. Australian Journal of Basic and Applied Sciences‚ 6(8)‚ 337343.

Peck, J. and Wiggins, J. 2006. It just feels good: Customers’ affective response to touch and its Influence on persuasion. Journal of Marketing, 70(4), 56–69.

Schmitt B.H. 1999. Experiential Marketing. New York: The Free Press.

Wansink, B. and Van Ittersum, K. 2003. Bottoms up! The influence of elongation on pouring and consumption volume. Journal of Consumer Research, 30(3), 455–463.

Williams, L. E. and Bargh, J. A. 2008. Experiencing physical warmth influences interpersonal warmth. Science, 322, 606–607.

Zhong, C. B. and Leonardelli, G. J. 2008. Cold and lonely: Does social exclusion feel literally cold?. Psychological Science, 19, 838–842.